مَلِکُالشُّعَراءبهار، ادیبی گرانمایه و شاعری توانا
محمدتقی بهار استاد دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، شاعر، ادیب، نویسنده، روزنامهنگار، تاریخنگار و سیاستمداران خوشنام معاصر ایرانی است. از فعالیتهای ارزشمند محمدتقی بهار ملقب به ملکالشعرا و متخلص به «بهار»، میتوان به نمایندگی حوزههای سرخس، بجنورد و تبریز در مجلسهای سوم، چهارم و پنجم شورای ملی، وزارت فرهنگ بعد از روی کار آمدن کابینه قوامالسلطنه در بهمن ۱۳۲۴، انتشار هفته نامه تازه بهار از سال ۱۳۲۸ و تدریس در دارالمعلمین عالی اشاره کرد.
بهار یکی از پرفروغترین شعلههای قصیدهسرایی در طول تاریخ ادبی ماست و بیهیچ گمان از قرن ششم بدین سوی، چکامهسرایی به عظمت او نداشتهایم.
در میان قصیدهسرایان درجهٔ اوّل زبان فارسی -که از شمارهٔ انگشتان دو دست تجاوز نمیکند- به دشواری میتوان کسانی را سراغ گرفت که بیش از او شعر خوب و موفّق داشته باشند.
در قصاید برگزیدهٔ او مجموعهٔ عناصر شعری به حالت اعتدال و یکدست جلوه میکنند. عاطفه و خیال و هدف انسانی همراه با نیرومندترین کلمات -که با استادی فراوان در کنار هم جای گرفته- در شعر او به هم آمیختهاند.
قصیده در معنیِ درستِ کلمه بر بنیاد سنّتهای کهن و دور از پریشانگویی، آخرین بار در شعر او تجلّی کرد و پس از چندین قرن، بار دیگر چهرهٔ یک چکامهسرای بزرگ در صفحات تاریخ ادبیات ما آشکار ساخت.
بر روی هم، بهار، باروَرترین استعدادی بود که در شعر کلاسیک فارسی -به روزگار ما- جلوه نمود.
اگر بخواهیم سفینهای از شعر سنّتیِ صد سال اخیر ایران فراهم آوریم و از همهٔ انواع شعر در آن نمونههایی بیاوریم: از طنز اجتماعی و وصف طبیعت تا سیاست و اخلاق و وطنیات و حتی اخوانیات و دیگر نمونهها، از قبیل شعرهای سادهٔ تعلیمی برای کودکان و نوجوانان و تصنیفهای سیاسی و...، تصوّر من بر آن است که سهم بهار بیش از هرکسی است، جز در قلمرو غزل که غزلهای او در قیاس با دیگر نمونههای شعرش پایهای فروتر دارند و بیانصافی است اگر غزلهای او را با غزلهای استاد شهریار یا عماد خراسانی یا سایه قیاس کنیم... .
حق این است که بهار روح غزلسرایی یا زمینههای نفسانی این گونه شعر را هیچگاه نداشته است و تجارب او در این باب، ناکامترین تجارب شعری اوست.
بهار... قصیده را به مرزی از کمال رسانده بود که تاریخ ادبیات ما نام او را به عنوان آخرین تجلّی شعر کلاسیک و یکی از چند تن چکامهسرای درجهٔ اوّل زبان فارسی ثبت کرده است.
بهار شاعر بود -شاعر به معنی راستین کلمه- نه از مقولهٔ استادانی که با خواندن دیوان عنصری و عمعق بخارایی و عثمان مختاری شاعر میشوند و دعویِ سنگرداری و دفاع از حریم ادب کهنسال ایران دارند. او خود دربارهٔ شعر و شاعری سخنانی داشت که امروز پس از گذشت نیم قرن هنوز هم بهترین گفتارست.
گرامی باد یاد و خاطرهٔ ارجمند او!
با چراغ و آینه، محمدرضا شفیعی کدکنی، صص ۳۸۶-۳۹۰