- ب ب +

حسن تعلیل صناعت دوم حافظ

حسن تعلیل صناعتی است که در آن شاعر دلیلی ادعایی برای پدیده ­ای می­ آفریند یا بین دو پدیده رابطۀ علت و معلولیِ تخیّلی ایجاد می­کند.
در ادبیات کهن فارسی، حافظ در کنار صناعت ایهام، از صناعت حسن تعلیل هم بهترین و بیشترین بهره­ها را برده است. معروف است که صناعتِ مسلط و اولِ حافظ ایهام است؛ می­توان گفت که صناعت دومی که مورد عنایت حافظ بوده است، عبارت است از حسن تعلیل. به گفتۀ استاد خرمشاهی «صنایع شعری حافظ فقط تا آن حد و برای آن منظور است که ظرافت و رعنایی معنا را بنمایاند. چه معنی باریک را در لفظ درشت نشاید ریخت. اعتنای حافظ از میان صنایع شعری بیشتر به صنایع معنوی است؛ به‌ویژه حسن تعلیل و ایهام» (خرمشاهی، 1374: 125)؛ بسامد بالا و صور گوناگونِ این صناعت در شعر حافظ گویای این مطلب است. البته این صناعت مثل جناس یا سجع نیست که به‌راحتی بتوان آن را در قالب شعر ریخت، بلکه شاعر به مناسبت از آن بهره می‌گیرد. حافظ به همان صورتی که ایهام و دیگر صناعت­های ادبی را به نحوی طبیعی و بی­تکلف به کار می­برد، حسن تعلیل را نیز در طبیعی­ترین حالت به کار می­برد که ممکن است چنین صناعتی در بدو امر خود را آشکار نسازد؛ همین امر یکی از رموز توفیق قدرت کلام حافظ است. به گفتۀ استاد زرین­کوب: «در حقیقت این صنعت­ها وقتی تأثیرشان بیشتر خواهد بود که شنونده بدون توجه و بی­آنکه منتظر برخورد صنعت باشد در طی کلام شاعر با آن مواجه شود. در چنین حالی، صنعت او یک هدیه بی‌انتظار است که البته تأثیرش بیشتر است و قوی‌تر» (زرین­کوب، 2536: 76)؛ مثلاً هنگامی که عطار می­گوید:
زان بود در پیش شاهان دورباش
کی شده نزدیک شاهان دور باش
(عطار، 1387: 275)
 
در این مقام کاملاً مشهود است که شاعر سعی در آشکاری­سازیِ صناعت حسن تعلیل داشته است؛ اما زمانی که حافظ می­­گوید:
از حیای لب شیرین تو ای چشمه­ نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
 
حسن تعلیل را در بستری کاملاً طبیعی قرار داده و نخواسته است که چنین صناعتی را برای مخاطب عریان و آشکار کند. شاعر می­خواسته است بگوید که دلیل آن که شکر (یعنی پاره­های قند) در آب حل می­شود، دلیلی طبیعی نیست، بلکه به این دلیل است که شکر، در برابر لب شیرین­تر از نوش و شهدِ معشوق کم می­آورد؛ بنابراین در آب حل یا «آب» می­شود. به واقع، حین خوانش چنین شعری، با ملحوظ داشتن صناعت حسن تعلیل، عمق و به تبع آن لذت متن بیشتر خواهد شد.
 
   تفاوت حسن تعلیل­های حافظ با شاعران دیگر تا بدان حد است که در بسیاری از اشعار حسن‌تعلیل­دارش، حرف «از» را هم حذف کرده است. در منطق شعری حافظ، اگر مثلاً سرو آزاده تصوّر می­شود، به این دلیل است که دامن از جهان فروچیده است، بدون اینکه شاعر چنین منطقی را با «از» سببی همراه کند:
سر به آزادگی از خلق برآرم چون سرو
گر دهد دست که دامن ز جهان درچینم
 
   در منطق شعری حافظ، سوسن گلی است که به سبب برگ­هایش به زبان­آوری مشهور است؛ برای مثال می­گوید:
عارفی کو که کند فهم زبان سوسن
تا بپرسد که چرا رفت آمد و چرا باز آمد
 
اما در بیت دیگری، که شاهد مثال ما برای امر حسن تعلیل است، می­گوید:
ز مرغ صبح ندانم که سوسن آزاد
چه گوش کرد که با ده زبان خموش آمد
 
 همان­طور که می­دانیم اصل در تخیل شاعرانۀ حافظ این است که سوسن زبان دارد و زبان­آور است؛ در حالی که در این بیت سوسن خموش شده و دلیلش این است که واقعه­ای رخ داده که سوسن سکوت اختیار کرده است و نه اینکه خموشی و سکوت در ذات آن باشد. حال شاعر این چنین حسن تعلیلی را در این بیت، اولاً به گونه­ای پنهان و دوم بدون هر نوع حرف اضافۀ سببی به کار برده است.           
                 
 
قدرت قاسمی پور  پروین گلی زاده - صُوَر حُسن تعلیل در شعر حافظ