هویّت انسان از دیدگاه نظامی
پنج گنج، آیینة تمامنمای شخصیّت نظامی است که شاعر در آن غیر از جذبة عشق و زهد، متوجّه جلوههای گوناگون حیثیت و عظمت گوهر انسانی بوده است. او در سیمای قهرمانان قصّههایش هویّت انسان آرمانی را به تصویر کشیده و از بازنمود واقعنمایانة ویژگیهای هویّتی قهرمانان داستانهایش پرهیز کرده و بیشتر یک تیپ از افراد را در نظر گرفته است.
شعر نظامی با وجود برخورداری از مایههای عقیدتی و دینی، عرفانی، اخلاقی،حکمی و زاهدانه و حتّی کلامی، میتواند بستر مناسبی برای چالشهای انسانشناسی باشد؛ زیرا هویّتهای گوناگون ساختة ذهن شاعر که به دلیل فراوانی دانستههای وی کم هم نیستند، از یک سو در اثبات باورهای او و از سوی دیگر در شناساندن انسان آرمانی و جامعة ایدهآل او مؤثّر واقع خواهند شد. یکی از عمدهترین دلایل موفقیت نظامی، در ساختن هویّتی قابل توجه از قهرمانان داستانهایش، تناقضی است که در رفتار و خصوصیّت فردی و اجتماعی ایشان محسوس است. «نظامی، وارث درون مایههای نیرومند شعر جهتدار اخلاقی و عرفانی از سویی، و بیان سرشار از اظهار علم و فضل از سویی دیگر است که جمع آمدن این ویژگیهای مغایر یکدیگر، مجموعهای از تضادّها و تناقضها را در پنج گنج او پدید آورده است» (حمیدیان،12:1373).
تضاد و تناقض در توصیف و تجسّم شخصیّتهای انسانی داستانهای نظامی بیشتر به چشم میخورد؛ زیرا وی در روح آرمانی، شخصیّت و هویّتی که برای قهرمانان خود در نظر میگیرد؛ آنها را در نوع خود، یک قهرمان بیخلل و مطلق توصیف میکند؛ طوری که در مستی، هوشیارند، عدالتشان علاوه بر رعیّت، حتّی بر حیوانات هم شامل میشود، عشق مجازی مانع روح مسئولیت و فعالیّت آنها نمیشود و هزاران ویژگی دیگر که هیچ کدام نسبی نیستند. این قهرمانان اگر عیب و نقص اندکی هم داشته باشند، در طول داستان چنان متحوّل می شوند که از شرّی که بدان موصوفند، به خیر مطلق میگرایند.
نظامی، چه در بیان امور بیرونی و چه در توصیف دقیق و عمیق عوالم درونی هویّتهای قصّههایش، مطابق عادت، به دنبال خلق زیبایی و ظرافت مطلق میگردد. او دوست دارد، هر گونه ویژگی آرمانی را قطع نظر از تناسب یا عدم تناسب آن با هویّت شخصیّت مورد نظرش، برای وی قائل شود و او را در نوع خود بینظیر نشان دهد. «نظامی حتی گاهی به جای بیان دقیق انگیزههای واقعی و مشخص قهرمان، سعی در تأویل آنها دارد؛ به نحوی که هیچ مغایرتی با روح مطلق سازی وی نداشته باشد. ماجرای زهر خوراندن شیرین به مریم نمونة بارزی از چشم پوشیهای شاعر در مقابل حقیقت، برای مطلق نشان دادن قهرمانش میباشد» (حمیدیان، 1373: 161).
برای مثال بزرگنمایی که در توصیف شخصیّت مجنون به کار رفته، نمونهای از اندیشة قهرمان سازی و آرمانگرایی اوست:
سلطان سریر صبح خیزان
متــــواری راه دل نوازی
قانــــــــون مغنیان بغداد
سر خیل سپاه اشک ریزان
زنجـیری کوی عشق بازی
بیــــــــــاع معاملان فریاد
(نظامی،389:1387)
انسان در اندیشة نظامی موجودی است ستایش برانگیز، با استعدادی بی پایان و هیأتی ستودنی که اگر در کردار، چونان فرشته عمل کند و در فهم و ادراک خدایگونه گردد، مایة زیبایی عالم و فخر موجودات خواهد شد. وی، هوش و ذکاوت و هنر انسان را عمیقا باور دارد و آن را عمدهترین وجه تمایز آدمی با سایر موجودات میداند. برای همین از فضیلت علم سخن میگوید و از مقدمة مخزن الاسرار که در شأن و مرتبت آدمی سخن گفته، چنین به نظر می رسد؛ نظامی در پی آن است که اشرف مخلوق بودن انسان را به او متذکّر شود: وی بر این باور است که وجود آدمی از دو عنصر«زمینی وخاکی و آسمانی و علوی» یعنی: جسم و جان یا تن و روان تشکیل یافته است. از این رو تلاش کرده، تا با کلام شاعرانة خود، پرده از چهرة دوگانة آدمی بردارد. نظامی وجود ظاهری انسان را چیزی نمیداند، مگر مقداری خاک و قطرهای آب، برای همین دوست دارد، بُعد متعالی وجود او را نیز به تصویر بکشد.
کفی خاکم و قطـرهای آب شست
ز پـروردگیهای پــــــروردگار
ز نر مادهای آفریده نخست
به آنجا رسیدم سرانجام کار
(نظامی،1387: 1147)
به طور کلّی در اندیشة نظامی، انسان در محور و مرکز قرار دارد و همة پدیدارها به سوی او و همگام با او و در ارتباط مستقیم با او در حرکت است، در واقع او از تمامی وقایع و امکانات بهره برده تا انسان را متوجّه بُعد روحانیاش ساخته و به کمال واقعی خویش برساند. «از نظر نظامی روان انسان همچو آیینه است که به مناسبت حرص دنیا و شهوت و گناه کاری زنگار می پذیرد و از نمودار پروردگار خارج می شود و بر خلاف فطرت عمل می کند، تلاش نظامی در زدودن این زنگارهاست» (ثروت،90:1378).
نظامی به خاطر داشتن تفکّر آرمانی، ضمن انصراف از ابتذال و فساد عصر خویش، بیشتر به دنبال نمونههای کامل انسانی که جامعهاش، روز به روز از آن فاصله میگرفت، بوده است و شاید اصلیترین دلیلی که هویّتهای ساخته شده توسط وی در داستان هایش، در نوع خود، یک انسان بی خلل و مطلق توصیف شدهاند، همین باشد. گویی شاعر رمانتیک گنجه میخواسته چهرة آرمانی را که در عالم واقع نیافته است، در لابه لای اشعارش بیافریند و به همین منظور از بازنمود واقع نمایانة ویژگیهای هویّتی قهرمانان داستان هایش پرهیز کرده و بیشتر یک تیپ و سنخ از افراد را در نظر گرفته است. تیپی که در معرفی آنها، با یک برجستهسازی آرمانی هر لحظه کمالی به کمالات قبلیشان میافزاید. «در داستانهای نظامی، مطابق معمول در سنّت داستان پردازی فارسی «سنخ type» مطرح است، نه«شخصیتCharacte». در«سنخ» خصوصیّات مشترک در میان یک سنخ به صورت کلّی مطرح میشود و در شخصیّت، هر فرد با ویژگیهای نفسانی و ممیزههایش نسبت به دیگران جلوه میکند» (حمیدیان،161:1373).
قهرمانان نظامی از بهرام گرفته تا اسکندر، لیلی و مجنون، خسرو پرویز و فرهاد، همه و همه نمونههایی از مطلقسازی یک تیپ یا سنخ هستند که در نوع خود بی نظیر نمایانده شدهاند. طوری که هیچ کدام از ویژگیهای ایشان نسبی نیست: دلاوری مطلق، عاشق پیشگی مطلق، هوسبازی مطلق، عفاف مطلق، حکمت و هوشیاری مطلق و حتی زشتخویی مطلق. اینها تنها ویژگیهاییست که در هر کدام از قهرمانان سراغ داریم.
شاعر متدیّن و متشرع، در گنجینة خود به دنبال الگوی انسان کامل و مدینة فاضلة افلاطونی است و این یگانه هدفی است که او از همان اولین مقالت مخزن الاسرار تا پایان عمر، مقارن با اتمام اسکندرنامه، دنبال کرده است. «خمسه، در واقع مراحل جستجویی بود که ذهن شاعر در تکاپوی وصول به یک مدینة فاضله، از مخزن الاسرار شروع کرده و تا انتهای اسکندر نامه پیش روی داشته است» (زرینکوب،240:1377).
از آنجا که، هویّت، امری پویا است، بنابراین هویّتهایی که نقش قهرمانان خمسه را دارند، نیز از این قاعده، مستثنی نیستند. در کنار این اصل، چون روح آرمانخواه شاعر هم سعی در رساندن انسان به کمال واقعیاش دارد، این شخصیّتها در طول داستان دستخوش تغییر و تحوّلات عمدهای میشوند. تا در راستای هدف اصلی شاعر که همان رسیدن به مدینهی فاضله است، قرار بگیرند. برای مثال: هویّتی که برای«خسرو» در داستان «خسرو و شیرین» در نظر گرفته شده است، چنان تغییر میکند که در نهایت، تناقضی را که در برابر هویّت تقریبا با صلابت« شیرین» در طول داستان از خود نشان میدهد، برطرف کند؛ طوری که «شیرین» بعد از او، عقبی را به دنیا ترجیح میدهد.
نظامی در هویّتهایی که آفریده، متأثّر از دانستهها و باورهای خود بوده است. حتی در مواردی که قهرمانان داستانش هویّت حکیمانه، و یا دینی پیدا میکنند و به تبیین امور میپردازند، گویی خود نظامی هویّت ایشان را تسخیر میکند و به عبارتی دیگر: قهرمان کسی نیست جز نظامی؛ پس این نظامی است که قهرمانان«پنج گنج» را به هر سو که میخواهد، برمیگرداند و هویّت آنها را تغییر میدهد و در پی رسیدن به انسان ایدهآلش، هرخصوصیتی را که میپسندد، به آنها نسبت میدهد. «قهرمانان اصلی داستانهای وی به مجسّمهای از پیش ساخته و مفرغی میمانند که دست هنرمند با حوصله و دقت تمام در کورة حوادث میگدازد و مادة مذاب را در قالب بینش فلسفی خاص خویش میریزد و در همین مرحله با شتاب و تردستی حیرتانگیزی به باد تند پند و اندرز و آب سرد چشمة حکمت منجمد میکند» (ثروتیان،84:1369).
نظامی، در«پنج گنج» خود از هر گونه انسانی بحث میکند، و با استفاده از بار معنایی مختلف، در عینیت بخشیدن به ذهنیّتهای خود در مورد خصوصیات قهرمانانش، در خلق انواع تیپها، اهتمام ورزیده است. چنانچه در«پنج گنج» انسان کامل گاه هویّت دینی دارد، گاه حکیم است و هویّت فلسفی دارد، و گاه انسان عاشقی است که عشق زمینی در وجود او شکلی متعالیتر پیدا میکند، طوری که هویّت عارفانه به او میدهد.
در نظر نظامی انسانها به علّت دو بعدی بودن وجودشان، هویّتی خاکستری دارند که او با تغییرات محسوسی که در طی داستان در شخصیّت ایشان ایجاد میکند، باعث میشود تا قهرمان به سوی کمال واقعیاش گام بردارد و هویّت خاکستریاش به سپیدی بزند. شاعر هم چنین انسانی را که گرفتار دروغ و ریاست، دارای هویّتی تیرهتر میداند؛ زیرا نقطههای سیاه وجودیش سبب کدر شدن هستی او شدهاند. نظامی سفارش کرده که بایست از این انسان ها دوری گزید. «نا گقته نماند نظامی در کنار قهرمان و انسان کامل، با رعایت عفّت کلام از ریا، دروغ، ادعا، نادانی و صدها رذیلة دیگر انسان پست شکوه میکند و گوشهگیری را به آمیزش با او ترجیح میدهد» (زرینکوب،272:1373).
نظامی سعی دارد، انسان متعالی و متعادل، از نظر فردی، و مفید، از نظر اجتماعی را معرفی کند؛ زیرا او، برای ساختن جامعة آرمانی انسانهای آرمانی میخواهد که مزیّن به زیور حکمت و اخلاق باشند. «انسان کامل انسانی است که قوّت مخیلهاش کمال یافته و به صورت و مرتبت حکمت و اخلاق در وی به فعل در آمده باشد و به استناد آن در وقت خواب یا بیداری حتّی به جزئیات امور بپردازد بنفسه» (فارابی،122:1361).
رامین محرمی و اعظم سروری - هویّت انسان در پنجگنج نظامی گنجوی