- ب ب +

پیشینه تاریخی عیار و جوانمرد

اندک‌اندک در کلمه‌ی «جوان»، مفهوم «دلیری» و «بخشندگی» نیز دمیده شده است... و به‌تدریج برای دارندگان این «عنوان» سال‌به‌سال و قرن‌به‌قرن و با تنوع جغرافیایی ایران و جهان اسلامی صفات و امتیازاتی در نظر گرفته شده است که با تحول این صفات تاریخ آیین جوانمردی و فتوت در جهان اسلام، به‌ویژه در میان ایرانیان، شکل گرفته است.
 یکی از بن­مایه­ ها و مضمون­ های تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران، داستان گروهی است که آن­ها را با بَرنام عیاران یا جوان­مردان می­شناسیم. در باب ریشه و اصل این کلمه دو نظر وجود دارد. شماری از پژوهشگران، آن­ را واژه­ای عربی و صیغة مبالغة «عَیر» دانسته­اند، به­معنی «نیک پویا» و «کسی که بسیار در آمد و شد» است و شماری برآنند که این کلمه ریخت تازی­شدۀ واژه­ای ایرانی است و در پیوند با واژۀ «یار». اصل این لغت در پهلوی­ قدیم «ادی­وار» یا (adyär) و یا (ayär) بوده که بعدها در ریخت­های «ایی­وار»، «اییار» و در نهایت «یار» سوده و ساییده گردیده است و ممکن است عیار ریخت تازی­شدۀ ایار باشد1. گویا رشتة اتصال عیاران به­دورۀ ساسانیان و شاید پیش­تر از این عهد باز می­گردد (ر.ک. حاکمی والا،4:1346؛ حاکمی والا، 1386: 34؛ کزّازی، 1384: 162؛ بهار،1388: 77). برخی نیز برآنند که جریان عیاری متعلق به­دورۀ اشکانی است (ر.ک. حسن­آبادی، 1386: 40؛ مؤذن­جامی،1379: 337) و عده­ای نیز بَرنام عیار را عنوان یکی از طبقات اجتماعی می­دانند که از سدۀ دوم هجری در سیستان پدید آمد (ر.ک. معین، 1372: 2/ 2367؛ قبادی، 1386: 69). عیار اصطلاح یا عنوانی است پرمحتوا که نمی­توان از آن معنایی شسته ­و رفته و صریح انتظار داشت زیرا عیار نیز مانند بسیاری از دیگر نمونه­های مشابه خود (نظیر رِند)، گشتاری معنایی را پیموده است و اکنون دو وجه دارد: معنایی نیکو و معنایی نکوهیده. عیار در معنای نکوهیده، دزد، طرار، شب­رو و رهزن است. این معنای نکوهیده در متونی چون حسین کرد شبستری، شیروَیه نامدار2و حمزه­نامه شواهدی فراوان دارد امّا در کاربرد و معنای نیکو که مورد نظر این مقاله نیز هست: راد، جوان­مرد و مردم­دوست است که به­پاس مهر به­مردمان و تلاش در بهروزی و آسایش آنان، از هیچ دشواری و خطری پروا نداشته، همواره به آرمان و نام نیک خود وفادارند و شاید بهترین آبشخور اصیل و معتبر برای یافتن معنای نیکوی عیار که مترادف با جوان­مرد است، سمک عیار باشد (ر.ک. کزّازی،1384: 163-162). البتّه برداشتی که تا امروز از بَرنام عیار می­شود بیش­تر منفی و باژگونه است که شاید در توجیه آن بتوان گفت: «چنین نسبت‌هایی از سوی مخالفان و دشمنان نهاد اجتماعی عیاران، بدان­ها داده می­شده است» (حسام­پور،1384: 56) ولی چنان برمی­آید که رواج و روایی همین بار منفی عیار در طی دوران سبب گردید که کم­کم این جمعیت اخلاقی خود را در ایران «جوانمرد» بنامند. همین معنی در ترجمة عربی عنوان این گروه یعنی فتیان (از فتی) یا اَحداث (از حَدث) و هم در صورت فارسی نسبتاً کم­کاربردتر برنایان (از وُرنا یا بُرنا) حفظ شده است که خود سندی در استوارداشت مدعای ذکر شده است. تنها در این میان شفیعی کدکنی است که عیار را در معنای منفی‌اش به‌کار برده (ر.ک. شفیعی کدکنی،1386: 161-160) و معتقد است هیچ سنخیت و ارتباطی میان اصطلاح عیاری و فتوت وجود ندارد و بر همین اساس باور دارد مفهوم اصطلاحی جوانمردی، اصالتی اسلامی و عربی داشته (ر.ک. شفیعی کدکنی، 1386: 158) و:
 
«اندک‌اندک در کلمه‌ی «جوان»، مفهوم «دلیری» و «بخشندگی» نیز دمیده شده است... و به‌تدریج برای دارندگان این «عنوان» سال‌به‌سال و قرن‌به‌قرن و با تنوع جغرافیایی ایران و جهان اسلامی صفات و امتیازاتی در نظر گرفته شده است که با تحول این صفات تاریخ آیین جوانمردی و فتوت در جهان اسلام، به‌ویژه در میان ایرانیان، شکل گرفته است» (شفیعی کدکنی،1386: 159).
 
در اینجا باید دقت داشت که محور کار شفیعی بازخوانی و تحلیل فتوت عصر اسلامی بوده است و او در این بررسی توجهی به متون حماسی ندارد. به‌هر روی این پژوهش برخلاف نظر شفیعی، عیاری، جوانمردی، فتوت و دیگر اصطلاحات موجود در این زمینه را یک مفهوم واحد انگاشته است که تا حدّی هر یک از آن‌ها به‌دلیل مقتضیات و شرایط زمانی و مکانی در برخی اصول با یکدیگر تفاوت دارند. در این مفهوم یکسان‌انگاشته شده، اوباشان عیارنمایی که داعیة جوانمردی دارند، موضوعی خارج از گفتار ماست.
 
عیاران؛ جوانمرد، راستگو، شجاع و وفادارند، در فنونی چون روندگی و شب­روی و نقب زدن و کمند انداختن و کارد کشیدن ماهر و چالاک­اند (گیار،1389: 64-51). پیشینه­ و تاریخ پیدایش عیاران و فتیان را نمی­توان به­صورت دقیق مشخص نمود، اما در این­که ایران منشاء و مولِد این جریان بوده، هیچ شکی نیست، امری که اکثر محققان نیز، بر آن تأکید دارند (ر.ک. مؤذن­جامی،1379: 340-320) و چه­بسا که مفهوم این جریان اجتماعی-فرهنگی از ایران به­دیگر موقعیت­های جغرافیایی راه یافته است. نکته­ای که بیش از هر چیز حایز اهمّیت است، آن است که سابقه تاریخی، پیدایش و گشتار جریان عیاری و جوانمردی به­دوره پیش از اسلام و احتمالاً سلسلة اشکانیان می­رسد؛ زیرا از یک­سو، تکوین جریان مستقل ادب عیاری (حماسه­های روایی منثور) به­یک سنت روایی و خُنیاگری موسوم و بازخوانده به گوسانان پارتی می­رسد (ر.ک. جیحونی،1372: 22؛ ابوالحسنی ترقی، 1383: 184) و از دگر روی، شواهد و نمونه­هایی که همه رنگ و بویی ایرانی داشته و در جای­جای متن روایت­هایی چون سمک­عیار و داراب­نامه با بسامدی فراوان وجود دارند، مانع از آن می­شود که شکل­گیری این محور را، به­دورۀ اسلامی بازخوانیم، به­رغم آن­که هانری کربن آن را از خصوصیات فرهنگ و تمدن معنوی اسلامی می­داند. از آن گذشته، همو برای این ­اصطلاح اسلامی، واژۀ معادل شوالیه را پیشنهاد می­کند:
 
«ظاهراً برای واژۀ فارسی جوان­مرد، شوالیه مناسب­ترین معادل است و مورد پسند خاطر دوستان ایرانی نیز هست زیرا استعمال این کلمه پیشینه­ای طولانی دارد و کاربرد آن در برابر شوالیه احتمالاً به­هامر پورگشتال خاورشناس معروف سدۀ نوزدهم بازمی­رسد» (کربن،1385: 5).
 
یا آن­که فرانتس تیشنر دو ریشه برای پیدایش عیاری در نظر می­گیرد، یکی ریشة اخلاقی و دیگری ریشة اجتماعی. او ریشة اخلاقی عیاری را، به اعراب نسبت می­دهد و دو ویژگی بنیادی برای آن می­شمارد، یکی بخشندگی و مهمان­نوازی که آن را، با حاتم طایی در پیوند می­داند و دیگری شجاعت که آن را، به­حضرت علی(ع) نسبت می­دهد! و می­افزاید اکنون که به­بحث راجع به­منشاء و مبداء فتوت اجتماعی می­پردازیم، روشن است که نباید برخلاف محتوای اخلاقی، مبنای فتوت و آغاز آن را نزد اعراب قدیم بجوییم، تحقیق دربارۀ ریشة فتوت نزد اعراب امری است عبث (کربن،1385: 141-133)، اما لویی ماسینیون حدس می­زند که این موضوع از تشکیلات صنفی شهر مداین، پایتخت ساسانیان آغاز شده است (ر.ک. حسام­پور،1384: 59) در این بین، برداشت سعید نفیسی موافق با نظر ماسینیون و در تقابل با نگرش کربن و تیشنر قرار دارد: «این عقیده درست نمی­نمایاند زیرا این خصیصه متعلق به­عصر پیش از اسلام و دورۀ اشکانی/ ساسانی است و در آغاز عیاری نام داشته و از ایران به سرزمین­های عربی راه یافته و در دورۀ اسلامی در منابع و روایات عربی به­شکل «اخی» در آسیای صغیر، یا «فَتی» در میان اعراب، تغییر لفظ پیدا کرده است» (ر.ک. کربن،1385: 149-148).
 
در مورد شکل­گیری جریان عیاری دو احتمال وجود دارد، نخست این­که می­توان، این نهاد اجتماعی را نتیجة پیوندی دوسویة میان مردم و دستگاه حاکم دانست که عوامل گوناگون دیگری از جمله مناسبات یک قوم با دیگر اقوام، شرایط اقتصادی و جز آن در آن مؤثر بوده است. در ایران به­دلیل نگاه زورمدارانة فرادستان به­فرودستان در مناسبات قدرت، پیوسته نوعی کشمکش و جدال پنهانی میان مردم و دستگاه حاکم وجود داشته است و خشم و دشمنی مردم نسبت به فرمانروایان، چونان آتشی زیر خاکستر، خود را در دگرگونی­های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نشان داده باشد. عیاران، بی­گمان یکی از گروه­های اثرگذار در ایران هستند که می­توان گفت، فضای استبدادزدۀ جامعة ایرانی، خود عامل بنیادی در پیدایش این گروه بوده است، چون اینان مردمانی بودند کاری، جلد و هوشیار که از میان تودۀ مردم برمی­خاستند، در هنگامه­ها خودنمایی می­کردند و دزدی از خزانة ثروتمندان و صاحبان زر و زور را هم شایسته می­پنداشتند و از اعتراف به آن نیز، بیمی به­دل راه نمی­دادند، شیوه­ای که سمک، حسین و پهلوانان سنی روایت حسین کُرد، فراوان از خود نشان می­دهند، برای نمونه (ر.ک. الأرّجانی، 1362: 52، حسین کرد شبستری،1384: 123). به­­نظر سعید حسام­پور، زمینة پیدایش عیاری، بیش­تر در جامعه­ای فراهم می­شد که مردمانش بر این باور بودند که میان آن­ها و صاحبان زر و زور در بهره­گیری از امکانات، تفاوت چشم­گیری به­وجود آمده است و دستگاه حاکم نه­تنها عدالت را اجرا نمی­کرده بلکه خود به­گونه­ای، بستر بی­عدالتی را نیز فراهم می­ساخته است و با گرفتن مالیات گزاف، حتی در خشک­سالی­ها، بیش­تر و بیش­تر مردم بینوا را زیر فشار قرار می­داده است. در چنین جامعه­ای نوعی هم­دلی مشترک میان عامة مردم برای گرفتن حقّ و حقوق خود پدید می­آمد. روشن است که عیاران با توجه به این­که مردمانی زیرک بودند، از این ظرفیت به­وجود آمده بهره می­گرفتند و شاید بتوان گفت نوعی دولت پنهان، برای خود تشکیل می­دادند که سر عیاران و جوان­مردان، فرمان­روای انتخابی این دولت پنهان بود (حسام­پور،1384: 58).
 
نگارندگان احتمال دومی را نیز برپایة متون عیاری بیان می­دارند زیرا این متون تنها آبشخوری هستند که در این باره می­توان معنایی نزدیک به­واقعیت تاریخی را از آن­ها دریافت، اما در میان آن­ها سمک عیار از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. در این روایت داستانی، چنان­ مذکور افتاده است که، در مملکت چین سمک و دیگر عیاران پیرو فرمان سر عیاران، شغال پیل­زور هستند و به­فرمان فغفورشاه به­عنوان سپه­سالاران شهر، وظیفة پاسبانی و حفظ و حراست از شهر را بر عهده دارند و گزارش هر رویداد نابهنگام و عموماً ناگواری را، از آنان جویا می­شوند. چنان­که وقتی زندان شروانة جادوگر را گشوده و بندیان را آزاد می­سازند، مهران­وزیر، هوشیارانه، می­گوید:
 
«ای اسفهسالار شغال، کاری عظیم در سرای شاه افتاده است، شک نکنم که تو را از آن خبر باشد که کارهایی چنین بی­اجازت اسفهسلار نباشد... این چگونه تواند بودن؟ دانم که از خدمتگاران تو بیرون نیست و این کارکرد شما است. فرونتوان گذاشت و این خواری به­شاه فغفور نشاید کردن که این همه حرکتها بکنید نیکو نباشد. چون شاه با تو به حرمت باشد به نیک و بد از تو بازخواست نکند، چنین کاری کنی روا نباشد. بباید گفتن تا این کار چگونه باشد» (الأرّجانی،1362: 1/38) و سپس سمک در بیان واقعیت این رویداد ادامه می­دهد «گفت خدایگان را بقا باد، بدان و آگاه باش که در جهان به از راستی نیست، و راست گفتن به­هر جا که باشد در پیش خاص و عام؛ عاقل و نادان، خاصه در پیش شاه، علی­الخصوص که ما سخن گوئیم الّا راست نتوانیم گفتن که نام ما به جوانمردی رفته است و ما خود گوییم جوانمردانیم. اگرچه ما را عیارپیشه می­خوانند و عیارپیشه الّا جوانمرد نتوان بود و جوانمرد از این بسیار کارها کنند و رنجها کشند و جان فدای مردم دارند» (الارجانی، 1362: 1/ 38).
 
چنین ویژگی­ها و حالاتی را نیز، در شهر ماچین و دربار ارمن­شاه می­بینیم که وظیفة حفظ و حراست از شهر به­دست دو تن از عیاران به­نام کانون و کافور است (الأرّجانی،1362: 1/107، 164، 208) و در خاورکوه نیز جوان­مردی دانا و توانا به­نام قایم که شادی­خوردۀ سمک عیار است کارگزار و پاس­دارندۀ شهر بوده، اختیار جملگی خاورکوه در دست اوست (الأرّجانی،1363: 2/178، 184، 186) و چنین است اسفهسالاری اَلحان در شهرستان عقاب (الأرّجانی،1363: 2/383). مجموع این نشانه­ها نگارندگان را به این مطلب رهنمون می­سازد که در دوره­ای عیاران جمعیتی برگزیده و مردمانی سپاهی بوده­اند و تحت تعلیم و تربیت اُستادی قرار داشتند که هم از جهت دانایی و زیرکی و مرام جوان­مردی سرآمد آنان بود و هم از نظر قدرت و توانایی به­کارگیری فنون عیاری. فرمان­روا و حاکم هر منطقه­ای از ایران نیز این گروه را به­سبب راستی و درستی، عفت و پاک­دامنی، جوان­مردی و شجاعت و هوشیاری و کاردانی موظف می­کرد در قبال دریافتی، به­حفاظت از شهر و منطقه­ای بپردازند و در برطرف کردن سختی­ها و گشایش تنگناها نیز عموماً همین گروه بودند که به­سبب برخورداری از ویژگی­های عجیب و خارق­العاده­ای که در بندهای پسین شرح داده خواهد شد، به­یاری و دستگیری از شاه و مردم کشور برمی­خاستند و در پی آن بودند که به احقاق حقوق روی آوردند (نیز ر.ک. گیار،1389: 50-44)، ویژگی­هایی که در شاهنامه نیز فراوان مشاهده می­شود. هم­چنین پس از اسلام، نظیر همین تشکیلات را در ایران و دستگاه خلفا شاهد هستیم (کربن،1385: 135،136). شاهد دیگری که این احتمال اخیر را قوت می­بخشد، واژه یا برنام «میره» است که بر پایة پژوهش صورت گرفته در مورد آن (مختاریان، 1385) هم­چون عیار دو گونة معنایی داشته است: «مرد جوان، جوان، جنگجوی جوان، موکل، وظیفه­دار، سرسپرده» و «عاشق، ولگرد، رذل، راهزن» و گویا عنوان انجمنی متشکل از مردان و زنان جنگجو و سپاهی در دوران پیشااسلامی بوده که نقش خود را در تربیت جوانان به­منظور اهداف سیاسی- اجتماعی ایفا می­کرده و حتی پس از اسلام نیز با همان کارکرد از آنان الگوبرداری شده است. محتمل است که همین هدف نیز در شکل دادن این انجمن­ها و حتی قانون­دار کردن هرچه بیش‌تر اصول و مرام اعضای این انجمن به­منظور حفظ و تقویت آن، سبب گستردگی اصول اخلاقی در دوران متأخرتر باشد
 
میلاد جعفرپور و مهیار علوی مقدم - مضمون عیاری و جوانمردی و آموزه‌های تعلیمی- القایی آن در حماسه‌های منثور (مطالعه موردی: سمک عیار، داراب‌نامه و فیروزشاه‌نامه)