- ب ب +

بی اعتباری دنیا نزد خیام و رودکی

دنیا با همة ویژگیها و خصوصیات خود در دیوان شاعران فارسی تصویر و جایگاه ویژه ای دارد. قصة دنیا همواره با جریان ادب فارسی همراه است و می‌توان گفت که کهن‌ترین و اندوهناک‌ترین سرود در ادب فارسی، سرود بی‌اعتباری دنیاست. کوتاهی عمر، جدال با سرنوشت و زمان و اینکه زندگی از کجا آمده و به کجا خواهد رفت، اینکه انسان عمر خود را چگونه باید بگذراند و تا چه اندازه زمام زندگی خویش را در اختیار دارد، از مهمترین موضوعاتی است که مخصوصاً از اوایل قرن چهارم، در آثار شاعرانی چون رودکی و شهید بلخی و... بیان شده است. تأثیر این اندیشه و فکر بر شاعران دوره های بعد، خصوصاً خیام نیشابوری کاملاً مسلم و آشکار است.
 
چون و چرا در کار خلقت، ناتوانی انسان در برابر مرگ و تأکید تمام او بر چنین تفکرات عبرت آموز و در عین حال یأس آلود، همراه با اندوه عمیق، و این که در پردة اسرار کسی را راه نیست، او را به عنوان شاعری صاحب سبک معرفی کرده است و چنین تفکراتی از مؤلفه­های شعر اوست. دنیا در نظر رودکی و خیام جز سرای درد و رنج و مکر و فریب بیش نیست؛ نیرنگ و ناهمواری دنیا که بیشتر شبیه آغی‌ (آغل) است که انسان اسیر جبر زمان گوسفند سان در آن آرمیده است: تا «گوسفندیم و جهان هست به کردار نغل». دریافته اندکه عروس جهان مخدّره‌ای ا‌ست که به عقد کس درنیاید و انسان همچون مسافری است که چند روزی در این دنیای عاریتی اقامت نموده، سرانجام باید رخت بربندد و دل از این کاروانسرا بکند، زیرا عاقبت، مرگ همه را می‌رباید، حتی آنان­که قصرها و کوشکها برآورده‌اند. بر این دنیای گردگردان که به وقت درد، درمان می گردد وبه هنگام درمان، درد، اعتمادی نیست. ­در این دنیای خواب کردار که شناسایی‌اش جز برای بیداردلان مشکل درک می­شود، همه چیز برعکس آمال و آرزوهای ­بشری است، زیرا نیکی را در جایگاه بدی و شادی را به جای تیمار قرار می دهد و کینه خود را از فرزندان خود می گیرد، کینه ای که در دل اوست چون کینة پینه بستة ما در ­کینه جویی است که از فرزندان ناتنی خود در دل سنگین، بی رحم و تاریکش می پرورد.
 
هر دو شاعر آنگاه که می­خواهند از سپری شدن سریع عمر وگذشت ایام بسرایند، از آب و باد مدد می جویند، آبی که از جویبار می گذرد و قابل بازگشت نیست و یا بادی است که بسرعت از دشت می­گذرد و پایداری و ثباتی ندارد.  دریافته اند که« دَوامُ الحالِ مِنَ المُحال »: گذر زمان چیزی است که نمی‌شود زنجیرش کرد و هر روز دیده می‌شود از عمر روزی می‌گذرد و بازگشتی نیست. یقین دارند که جهان چیزی جز باد و فسانه نیست. در حقیقت «أهلُ الدُّنیا کَرَکبٍ یُسارُ بِهِم وَ هُم نِیَام »(نهج البلاغه،847:1385) این دنیا همچون زنی عشوه گر و تزویر­کار خود را آرایش نموده و انسان فارغ البال وآسوده، بی اطلاع از باطن پلید او ­بر این سرای ناهموار تکیه زده است؛ همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید:« وَ مَا الحَیوة الدُّنیَا إِلَّا مَتَاعُ الغُرُورِ» (آل عمران/ 185).
 
این جهان پاک خواب کردار است
نیکی او به جایگاه بدست
چه نشینی بدین جهان هموار
کنش او نه خوب و چهرش خوب
                       
آن شناسد که دلش بیدار است
شادی او به جای تیمار است
که همه کار او نه هموار است
زشت کردار و خوب دیدار است
(رودکی،494:1336)
 
   
شادی مطلب که حاصل عمر دمی است
احوال جهان و عمر فانی و وجود
                                  
هر ذره زخاک کیقبادی و جمی است
خوابی و خیالی و فریبی و دمی است
(خیام،211:1372)