- ب ب +

تعریف علم معانی در کتب سنتی

 در کتب سنتی علم معانی تعریف آن را چنین آورده‌اند: «هو علم یعرف به احوال اللفظ العربی التی یطابق مقتضی الحال» (تفتازانی و دیگران، بی تا: 155). همین تعریف در فارسی نیز پذیرفته و چنین ترجمه شده است: «علم معانی دانشی است که به یاری آن، حالات گونه‌گون سخن به منظور هماهنگی با اقتضای حال شنونده و خواننده شناخته می‌شود»(تجلیل، 1363: 5). جای دیگر نیز ترجمه شده است: «ملکه‌ای ]است[ که بوسیلة آن الفاظ و کلام را، از لحاظ برابر بودن با مقتضای حال و مقام و شأن شنونده می‌توان شناخت » (رضانژاد، 1367: 48). در ترجمة دیگری از این تعریف می‌خوانیم:«علم معانی علم به اصول و قواعدی است که شناخته می‌شود بدانها کیفیت مطابقه کلام عربی و فارسی با مقتضای حال» (رجایی، 1359: 21).
 
   بدیهی است که تعاریف فوق کلی و گنگ است و تا معنی اجزای آن شرح داده نشود، نمی‌توان چیزی از آن فهمید؛ مثلاً باید دید که ”حال“ و ”مقتضای حال“ چیست، اما متأسفانه در کتابهای قدیم و شروحی که پیرامون آنها نوشته شده، این دو واژة کلیدی را یا شرح نکرده اند و یا آن قدر مجمل توضیح داده‌اند که نمی‌توان چیزی از آنها فهمید. در کتابهای جدیدتر و فارسی هم که اندکی به ”حال“ و ”اقتضای حال“ پرداخته‌اند، گرایش کلی بر آن است که این مفهوم را بر ”حال“ شنونده اطلاق کنند و آن را به همین حد محصور نمایند؛ چنانکه اگر به دو تعریف فارسی بالا نگاه کنیم، می‌بینیم که هر دو ”حال“ را مترادف ”حال شنونده“ آورده‌اند. نوشین  به همین منظور می‌نویسد: «این اقتضا را، گنجایی فهم و هوش، یا نادانی و کند ذهنی شنونده، که از آن به ”حال“ تعبیر می‌شود، معین می‌نماید. مخاطب دانشمند، معنی بلند را در الفاظی کوتاه می‌پسندد و بدین جهت خواستار سخنان قصار و ایجاز است، لیکن اگر سفیه و کوته نظر باشد، خواهان سخنان مشروح و پردامنه بوده و بدین مناسبت اطناب را بیشتر می‌پسندد. پس اقتضای حال شنونده نخست، ایجاز و دومی اطناب است»(رضانژاد، 1367: 48). پس در برداشتهایی که از کلمة ”حال“ شده، صرفاً حال شنونده را در نظر گرفته‌اند و اصولاً حال را به حال شنونده محدود کرده‌اند. در تعیین حال شنونده نیز تنها به آگاهی یا ناآگاهی او از سخن قناعت کرده اند.
 
در یکی دیگر از کتب معانی آمده است: «مخاطب ما در برابر سخن، حالات متفاوتی ممکن است داشته باشد، همچون ”آگاهی“ یا ”بی‌خبری و نادانی“ که حالت نخستین ما را بر آن می‌دارد که سخن را کوتاه آوریم و حالت دوم اقتضا می کند که تفصیلی در کلام قائل شویم (اطناب)» (تجلیل، 1363: 5) در اینجا نیز هر چند برای شنونده ”حالات متفاوتی“ می‌تواند وجود داشته باشد، اما تکیه بر آگاهی و ناآگاهی اوست.
 
شارحان قدیمتر با مدد منطق صوری اقسام حال مخاطب و شنونده را هم محاسبه کرده‌اند: «حال مخاطب، نسبت به مضمون خبر از چهار قسم بیرون نیست، زیرا مخاطب یا عارف به مضمون خبر هست یا نیست، در صورت دوم یا به کلی خالی الذهن است، یا اینکه نه از حکم اطلاعی دارد و نه از نقیض حکم، یا خالی الذهن نیست؛ بر تقدیر دوم یا شاک است یا طالب؛ یعنی مایل است که بر کیفیت خبر نفیاً و اثباتاً واقف گردد، یا اینکه منکر مضمون خبر است؛ قسم اول را نظر به قلت فائده مورد توجه قرار نداده، فقط سه قسم دیگر را معتبر دانسته‌اند » (رجایی، 1359: 30). در کتب رایج معانی - بجز معدودی که بعداً خواهیم دید - نه تنها حال شنونده به محدودة آگاهی و ناآگاهی محصور شده، بلکه واکنش گوینده نیز دقیقاً مشخص شده است: برای شنوندة دانا کوتاه و برای شنونده ناآگاه دراز سخن بایدگفت! اما خواهیم دید که گسترة اقتضای حال از این محدوده بسیار فراتر می‌رود.