- ب ب +

در لوازم طالب علمی

 سوم: از سر سرگرانی و سرگردانی، میان تصفح اوراق کتاب چهار مقاله، ذیل ماجرای اسکافی و ذهن جوّال او، که هزیمت ماکان کاکی را در غایت ایجاز آورده بود که: "امّا ما کان فصار کاسمه"؛ خواندم که امیر نوح سامانی پس از این واقعه:
"اسباب ترفیه اسکافی تازه فرمود و گفت چنین کس فارغ دل باید تا بچنین نکتها برسد"
 
 
دوم: در سالهای میانی تحصیل طب -که در اثنای دروس رسمی نزد دوست فاضلی حاشیه ملا عبدالله تتلمذ میکردم- روزی در منع تزویج طالب علم، عنان مرکب چموش سخن را در دست گرفتند و آنچنان ماهرانه کلام بهر سو راندند و از هر مصدر لطایف کلام را خواندند؛ که ذبح علم است و کذا و کذا. از میان آن مقدار نظم و نثر و جواهر و درر، آنچه در یادم ماند و همینک هم با لحن خودشان در خاطر فاترم مرور میشود اینست که:
من احتاج الی بصلة غفل عن مسئلة
 
اول: در اوان صباوت اندک مدتی پس از ترک مدرسهء علمیّه -شیّد الله ارکانه- و رجوع بدبیرستان -خرّب الله بنیانه-؛ در معیت والد ماجد -رضوان الله علیه- در قنادی ابن عمشان -زید عزه- در جربادقان -صانها الله عن الحدثان- بودیم؛ که ایشان پس از ذکر خاطرهء خودشان از ماوقع خروجشان از زیّ طلبگی، بمدد حافظهء قویشان مشغول خوانش اشعار متعددی شدند از جمله این ابیات از اوحدی مراغه‌ای -رحمه الله-:
 
علم را چند چیز می‌باید
اگر آن بشنوی ز من شاید
 
طلبی صادق و ضمیری پاک
مدد کوکبی ازین افلاک
 
اوستادی شفیق و نفسی حر
روزگاری دراز و مالی پر
 
با کسی چون شد این معانی جمع
به جهان روشنی دهد چون شمع
 
چهار مقاله، نظامی عروضی سمرقندی