- ب ب +

روح ایرانی در شعر حافظ

جلوهٔ دیگر چهرهٔ ممتاز حافظ، ایرانی‌‌اندیشی اوست. در آن دوره که سرزمین ایران پایمال سُم ستوران مهاجمانی از چند سوی، و ملّت ایران دستخوش خفقان و اختناق بود، و قرن‌ها به طور مستمر کوشش شده بود که ایرانیان ایرانی بودن خود را فراموش کنند، خواجهٔ شیراز بعد از دانای طوس شاید تنها کسی است که از اهل اندیشه و قلم، که در آن روزگاران فرهنگ ایرانی دارد و به ایران می‌اندیشد، و آنچنان است که یک ایرانی باید باشد. این اصیل‌ترین رنگ شعر حافظ است و همین ویژگی سبب شده است که در طول ششصد سال هر ایرانی از بوی خوش سخنش پیام آشنا شنیده، و آن را به جان و دل عزیز داشته است. 
 
 
حافظ به ایران می‌اندیشد و مثل یک ایرانی می‌اندیشد. البته توقع نباید داشت که دریافت او از ایران در ششصد سال پیش درست مثل دریافت ایرانیان امروز، مثل دریافت بهار و دهخدا باشد. اما در اوضاع و احوال آن روز اندیشهٔ او اندیشهٔ ایرانی است. حافظ در شعر خود به «قیل و قال مدرسه» و «طاق و رواق مدرسه و قال و قیل فضل» اشاره‌ها دارد. «علم و فضلی که به چل سال» به دست آورده بود، مجموعهٔ فرهنگ ایرانی و اسلامی آن روزگار است. به گفتهٔ مقدمه‌نویس دیوان اوقات خود را به «بحث کشّاف و مفتاح، و مطالعهٔ مطالع و مصباح، و تحصیل قوانین ادب و تجسّس دواوین عرب» می‌گذرانید. می‌دانیم که برنامهٔ مدارس آن روز از همین قبیل بود. امّا مهم این است که می‌بینیم چنین برنامه‌ای نتوانسته است یک وجود خشک قشری از حافظ بسازد.
 
 
آنچه در مدرسه‌های آن روز بحث و تدریس می‌شد، کتاب‌های دینی به زبان عربی بود. بعد از سقوط عباسیان و در فضای جدید، تدریس کتاب‌های حکمت و کلام به مدارس راه یافته بود. تجسّس دیوان‌های شاعران عرب هم سرگرمی دانشمندان اهل ذوق بود. آن‌همه در سخن حافظ اثر گذاشته امّا نه چنان که اندیشه و شعر او را از فرهنگ ایرانی دور کند و مصنوع و خشک و عالمانه سازد. اگر اشعار ملمّعش را نشانهٔ فضل‌فروشی بشماریم، امّا معدودی اصطلاحات مدرسه‌ای یا تعبیرات و ترکیبات عربی آن چنان طبیعی در سخنش نشسته که ذوق سلیم را نمی‌رماند. 
مایهٔ اصلی سخن او، فرهنگ ایرانی عصر او و ادوار پیش از اوست، و رواج سخنش سبب شده که در فرهنگ ایرانی بعد از خود، بیش از هر شاعر و نویسندهٔ ایرانی اثر گذاشته است.
 
گلگشت در شعر و اندیشهٔ حافظ، صص ۳۳_۳۷
دکتر محمدامین ریاحی