عبرت بزرگ عملیات آژاکس برای تاریخ ایران
«ملت ایران را سرانگشت روحانیت - کسی مثل آیتالله کاشانی - وادار میکرد که صحنهها را پُر کند و به میدان بیاید و جان خود را به خطر بیندازد. در ۲۸ مرداد که کاشانی منزوی و خانهنشین بود - و در واقع دولت مصدق او را منزوی و از خود جدا کرده بود - عدم حضور او در صحنه موجب شد که مردم نیز در صحنه حضور نداشته باشند؛ لذا کودتاچیهای مأمور مستقیم آمریکا توانستند بیایند و بهراحتی بخشی از ارتش را به تصرف درآورند و کودتا کنند. یکمشت اوباش و الواط تهران را هم راه انداختند و مصدق را سرنگون کردند. پس از آن، دیکتاتوریِ محمدرضاشاهی به وجود آمد که بیستوپنج سال این ملت زیر چکمههای دیکتاتوری او لگدمال شد و ملّیشدن صنعت نفت هم در واقع هیچوپوچ گردید؛ چون همان نفت را به کنسرسیومی دادند که آمریکاییها طراحی آن را کردند. هرچه دشمن خواست، همان شد؛ بهخاطر جداشدن از روحانیت و دین. اینها عبرت است.»(۱) این جملات بخشی از بیانات رهبر انقلاب در مورد ریشه موفقیت کودتای ۲۸ مرداد است. بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت - پس از آنکه در پی تحولات روزهای نخست کودتا با شتابی آمیخته به بیم، کشور را ترک کرده بود - نمادی آشکار از پیروزی این طرح به شمار میآید. کودتای ۲۸ مرداد را باید نتیجه برهمکنش پیچیده میان طراحی و حمایت آشکار ایالات متحده و بریتانیا در چارچوب منافع نفتی و ژئوپلیتیکی و ضعفهای درونی ناشی از شکافهای داخلی، منازعات جناحی و فروپاشی وحدت ملّی دانست.
بلاتکلیفیهای تکراری
پس از ملّیشدن صنعت نفت و مقاومت دولت مصدق در برابر فشارهای انگلیس، سیاستهای ایالات متحده نیز تغییر کرد. در ابتدا واشنگتن موضعی محتاطانه و به ظاهر همدل با دولت مصدق نشان داد اما اختلافات سران نهضت و انحلال مجلس شورای ملّی از یکسو و تغییر سیاست آمریکا با روی کار آمدن آیزنهاورِ جمهوریخواه بهجای هری ترومنِ دموکرات، از سوی دیگر، زمینه را برای کودتا فراهم کرد. سازمانهای جاسوسی انگلیس و آمریکا با همکاری سرلشکر زاهدی، با بهانهگیری از نفوذ کمونیستها، در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت مصدق را سرنگون کردند. نهضت ملّی نفت شکست خورد، زاهدی نخستوزیر شد و شاه بازگشت.(۲)
بعدها عوامل کودتا در خاطرات خود به این مسئله اذعان کردند که مصدق با حزب توده همکاری نمیکرد و این تنها بهانهای برای فریب آمریکاییها از سوی انگلستان برای حضور در طرح کودتا بود. «بعد از ماجرای ۲۸ مرداد، حزب توده و بهطور قطع حامی آن، شوروی، شدیداً به بازاندیشی خود پرداختند و این بازنگری موجب حیرت بسیاری از نویسندگان و صاحبنظران غربیای شد که رابطه مصدق – حزب توده را بهاشتباه بهجای آنکه مبتنی بر مدارا بدانند، مبتنی بر همکاری میدانستند.»(۳)
بریتانیا از همان آغاز با همه توان سیاسی، اقتصادی و رسانهای خود برای ناکام گذاشتن ملّیشدن نفت وارد عمل شد و وزارت خارجه این کشور از رادیو بیبیسی بهعنوان بازوی تبلیغاتی علیه مصدق استفاده کرد. این روند تا سال ۱۳۵۵ ادامه یافت و با دریافت مبالغ و رشوههایی از شاه، به ستایش از رژیم خودکامه پهلوی میپرداخت.(۴) از جمله این رسانه با القای اینکه «مصدق به کمونیستها میدان داده» افکار عمومی را علیه او شکل میداد؛ اقدامی که نمونهای از جنگ روانی سازمانیافته برای مشروعیتبخشی به کودتا بود. جالب آنکه گزارشگر خود این رسانه، در مستندی که برای رد موضوع مشهور اعلام رمز کودتا از سوی رادیو بیبیسی ساخته است، به صراحت میگوید: «حالا که نزدیک به هفتاد سال از آن روزها گذشته، اسناد دولت بریتانیا که در آرشیو ملّی این کشور نگهداری می شود نشان می دهد که بخش فارسی رادیو بیبیسی برای تبلیغات علیه محمد مصدق با وزارت خارجه بریتانیا همکاری میکرد.»(۵)
طراحی و سازماندهی کودتا
با توافق واشنگتن و لندن برای سرنگونی دولت ملّی، سازمانهای اطلاعاتی دو کشور ـ سیا و اینتلیجنس سرویس ـ مأمور طراحی و اجرای عملّیات شدند. بهانه اصلی، گسترش فعالیت حزب توده و نفوذ کمونیسم عنوان شد اما هدف واقعی، بازپسگیری کنترل بر منابع نفتی ایران و برچیدن یک دولت مستقل بود. «مصدق که در زمان نخستوزیری خود میدان را برای فعالیتهای بیشتر حزب توده باز گذاشته بود بهانه لازم دیگری به دست آمریکا و انگلیس داد تا آنها هر چه زودتر طرح کودتا را آماده کنند.»(۶)
سرانجام در نیمهشب ۲۵ مرداد، سرهنگ نعمتالله نصیری، به اتکای تانک و با حکمی از سوی شاه به منزل مصدق مراجعه کرد و مصدق در قبال حکم واصله، رسید داد.
آنگونه که مصدق خود بعداً در دادگاه مدعی شد، حکم به دستخط شاه نبود و او کاغذ سفید را امضا کرده بود. او میگوید: «من آن شب دستخط را نگاه کردم، دیدم اول صحه شده و بعد نوشته شده است، معلوم بود از آخرش که کلمات نمیرسید، گشاد گشاد نوشته بود تا به امضا برسد.»(۷) و «نویسنده نتوانسته کار را درست انجام دهد؛ آنجا که دستخط تمام شده نیم سطر آخر را بطوری ریز نوشته که معلوم میشود جمع کرده تا از امضاء تجاوز نکند.»(۸) در این باره گفته شد مأموران سیاسی آمریکا از شاه «نامه سفید» با مهر سلطنت گرفتند تا نام نخستوزیر جدید را در آن درج کنند. به دستور سفارت آمریکا، هیراد، منشی شاه، نام سرلشکر فضلالله زاهدی را نوشت؛ فردی که از نظر آنان «قادر به انجام کودتا» و مورد اعتمادتر بود.(۹)
آن برگه، نکات فراوان دیگر هم دارد، از جمله اینکه عدد ۲۳ در تاریخ فرمان مخدوش است و ماه به جای مرداد، «مراداد» نوشته شده است که میتواند نشانه دستپاچگی و اضطراب عاملان نگارش متن باشد.
اما کودتا در این مرحله به نتیجه نرسید. پس از شکست اولیه کودتا در ۲۵ مرداد و فرار شاه، ستاد عملّیات به سفارت آمریکا منتقل شد و کرمیت روزولت، رئیس وقت سیا در خاورمیانه، رهبری مستقیم عملّیات را برعهده گرفت. «نقشه کودتا دو بخش عمده داشت: ایجاد آشوب و ناآرامی بهمنظور بیثباتی دولت و اجرای کودتای نظامی متعارف برای سرنگونی دولت.»(۱۰)
روزهای نزدیک به بیستوهشتم
در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، فضای سیاسی تهران و شهرهای بزرگ ایران بهشدت ملتهب بود. «در قبال حوادث فوق، شاه و ملکه به خارج از کشور گریختند ولی گردانندگان خارجی و داخلی کودتا به ترتیب تظاهرات و پخش اعلامیه و صرف هزینه بسیار در میان تودههای خاص جنوبشهر و نیز برانگیختن آنان ضد دولت مصدق و طرفداری از حکومت زاهدی به رهبری افسران درباری، به مقابله با طرفداران حکومت ملّی و مردمی برخاستند.»(۱۱)
در روز ۲۸ مرداد، اراذل و اوباش به سرکردگی افرادی چون شعبان جعفری (بیمخ)، طیب حاجرضایی، رمضان یخی و محمود مسگر، با همراهی گروهبانان مسلح ارتش که لباس شخصی یا نظامی داشتند، به خیابانها آمدند و به غارت روزنامهها و دفاتر احزاب ملّی و چپ پرداختند.(۱۲) فرمانداری نظامی هیچ اقدام مؤثری برای جلوگیری از این خشونتها نکرد.
بعدازظهر روز ۲۸ مرداد، نیروهای نظامی کودتا با پشتیبانی مالی و لجستیکی آمریکا، رادیو، مراکز تبلیغات و خانه نخستوزیر را تصرف کردند. تنها مقاومت جدی از سوی گارد محافظ خانه مصدق به فرماندهی سرهنگ ممتاز تا ساعت ۷:۳۰ شب ادامه یافت. نهایتاً زاهدی از رادیو سقوط دولت مصدق و نخستوزیری خود را اعلام کرد. شاه دو روز بعد، در ۳۰ مرداد، به کشور بازگشت و در تلگرافی از «همراهی مردم و ارتش» تقدیر کرد.(۱۳)
ابعاد خارجی کودتا
بریتانیا مصدق و دولت او را سدّی بر سر راه منافع استعماری خویش میدانست اما تا آن زمان در مجامع بینالمللی در مقابل ایران برای داشتن حق امتیاز نفت خویش شکست خورده بود؛ لذا در این مقطع دست به دامن آمریکاییها شد. وودهاوس، از مسئولان ارشد ۶MI تلاش کرد با سفری به آمریکا، این استعمارگر تازهنفس را با خود همراه سازد. درنهایت کودتای ۲۸ مرداد با همکاری بریتانیا و آمریکا رقم خورد. «عملّیات چکمه اصطلاح انگلیسی و عملّیات آژاکس عبارت آمریکایی مربوط به طرح ضدمصدقی بود».(۱۴)
به گفته مقامات آمریکایی، از تسلیحات تا ارتباطات و حتی پرداختهای نقدی کودتاچیان، همگی ازسوی واشنگتن تأمین شد. کرمیت روزولت بعدها اعتراف کرد که برای این عملّیات یک میلیون دلار بودجه داشته که تنها ۷۵هزار دلار آن هزینه شد. دستور اجرای عملّیات مستقیماً از آلن دالس، رئیس سیا، و وزیر خارجه وقت آمریکا صادر شده بود.(۱۵)
نقش روحانیون و رابطه آیتالله کاشانی با دولت مصدق
با طرح مسئله نفت در فضای سیاسی ایران، موضوع از سطح مذاکرات محدود در مجلس فراتر رفت و جنبه عمومی و اجتماعی پیدا کرد. در این میان، روحانیت سیاسی و بهویژه آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی نقشی تعیینکننده ایفا کرد و توانست این حرکت را از یک دعوای اقتصادی - حقوقی به «جهاد مقدّس» و بسیج ملّی علیه استعمار بدل سازد.
آیتالله کاشانی نهضت ملّیشدن نفت را صرفاً یک مطالبه اقتصادی نمیدانست، بلکه آن را بخشی از رسالت دینی و ملّی خود برای مقابله با استعمار تلقی میکرد. حمایت آیتالله کاشانی و دیگر روحانیون باعث شد بدنه مذهبی جامعه با دولت دکتر محمد مصدق همراه شود و نهضت ملّی، مشروعیت و پشتوانه مردمی بیشتری پیدا کند.
بااینحال، رابطه میان مصدق و کاشانی مسیری پر فراز و نشیب داشت. در آغاز، همراهی دو رهبر ملّی و مذهبی عامل مهمی در موفقیت جنبش بود، اما بهتدریج بر سر شیوه اداره دولت، مذاکره با قدرتهای خارجی و حدود مشارکت نیروهای مذهبی اختلاف نظر پدید آمد. مصدق بیشتر بر ابزارهای حقوقی و سیاسی تکیه داشت، در حالی که کاشانی بر بسیج عمومی و لزوم اتکا به نیروی مردمی و دینی تأکید میکرد. این فاصلهها بهویژه در ماههای منتهی به کودتای ۲۸ مرداد آشکار شد و سرانجام اتحاد اوّلیه جای خود را بهنوعی گسست داد؛ گسستی که ضعف جبهه ملّی را تشدید کرد و زمینه را برای پیروزی کودتا فراهم ساخت. در این زمینه روحالله حسینیان اشتباه جبهه ملّی را در کنارگذاشتن کاشانی، عامل مهمی در بیتفاوتی مردم نسبت به دولت مصدق میداند و مینویسد: «شکی نیست درصد مهمی از مردم ایران تابع عالمان مذهبی خود بودند و در آن روز، آیتالله کاشانی، مظهر روحانیت سیاسی بود و مؤمنان حساس به مسائل سیاسی از او پیروی میکردند.»(۱۶) او همچنین آیتالله کاشانی را در جریان کودتا بر سر دوراهی دانسته و از وی نقل میکند که «تاکنون هیچ دولتی بهاندازه دولت مصدق به این کشور خدمت نکرده ولی افسوس که اواخر اطرافیان او را منحرف نمودند.»(۱۷)
شاه حتی در میان جبهه ملّی نیز در پی یارگیری بود. ۴ اسفند ۱۳۳۱، قریب شش ماه قبل از کودتا، هندرسون سفیر آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آن کشور نوشته است: «تردیدهایم دربارۀ تمایل شاه به پشتیبانی از هر شخصیت نیرومندی به عنوان جانشین مصدق، از آن رو افزایش یافته است که به طور موثق اطلاع یافتهام که روز گذشته شاه همچنان با زاهدی مخالفت میکرده و هنوز در پی یافتن راهی برای ارسال پیام به سفیر،[اللهیار] صالح است تا ببیند آیا این شخص نخست وزیری را می پذیرد یا خیر؟»(۱۸)
میراث کودتا
زاهدی برخلاف انتظار برخی حامیانش که در پی سرکوب شدید بودند، کوشید در ظاهر، رویکردی میانه و مبتنی بر تظاهر به دموکراسی اتخاذ کند. او حتی در مصاحبههایش با احترام از مصدق و آیتالله کاشانی یاد کرد.(۱۹) «روحیه بازیگر و ملایمتجوی زاهدی از ترکیب کابینهاش پیدا بود که در آن خودش و سرلشکر هدایت، وزیر جنگ و سرتیپ فرزانگان تنها نظامی بودند. بیشتر اعضای کابینه کودتا را افرادی که شهرتی به فساد یا وابستگی نداشتند تشکیل میدادند؛ این جزئی از یک ترفند عمومی برای ساکت نگهداشتن مردمی بود که با بغض و کینه پایان نهضتشان را به چشم میدیدند».(۲۰)
اما لایه زیرین این چهره، بازگشایی راه برای بازگشت شاه و تحکیم حکومت پهلوی بود. پس از کودتا و در تداوم بازآرایی امنیتی رژیم، تأسیس ساواک آغاز شد و محمدرضاشاه با کمک مشاوران آمریکایی – اسرائیلی آن را توسعه داد. سرکوب مخالفان در دستور قرار گرفت که مشهورترین آن، حمله ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به دانشکده فنی دانشگاه تهران در جریان اعتراضات به سفر معاون رئیسجمهور آمریکا ریچارد نیکسون بود. در عرصه اقتصاد، قرارداد کنسرسیوم ۱۳۳۳ وابستگی نفتی ایران به غرب را تثبیت کرد و کمکهای آمریکا صرف پروژههای کوتاهمدت شد. این قرارداد بازگشت رسمی غارت نفت ایران توسط قدرتهای غربی بود و تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت. همزمان، احزاب مستقل و مطبوعات محدود یا منحل شدند و باوجود نمایش ظاهری ملّیگرایی، دولت زاهدی آغازگر دورهای از سرکوب سیاسی و وابستگی گستردهتر به غرب بود.
در سطح جهانی، کودتای ۲۸ مرداد به الگویی برای مداخلات بعدی آمریکا در کشورهای جهان سوم تبدیل شد؛ از گواتمالا تا شیلی، روند مشابه سرنگونی دولتهای ملّیگرا تکرار شد. در ایران، این رویداد آغازگر ۲۵ سال حکومت اقتدارگرایانه پهلوی دوم، محدودیت آزادیهای سیاسی و افزایش وابستگی به غرب بود که نهایتاً با انقلاب اسلامی پایان یافت.
یک دستاورد مثبت
اما این کودتا با همه خسارتهایش، یک دستاورد تاریخی هم برای ایران داشت. فهم ضرورت عدم اعتماد به آمریکا؛ همین فهم بود که کودتاهای مکرر سالهای نخست «انقلاب اسلامی» را ناکام گذاشت. دقیقا برخلاف کاری که مصدق کرد.
هندرسون، سفیر آمریکا در نامهای با قید «سری - اقدام فوری» که ساعت ۱۰ شب ۱۸ اوت ۱۹۵۳ (۲۷ مرداد ۱۳۳۲) به وزارت خارجه آمریکا نوشته است، با بیان اینکه «او هنگام ملاقات با من لباس کامل (نه پیژامه) به تن داشت مثل اینکه موقعیتی رسمی باشد. او مانند همیشه مؤدب بود اما می توانستم کورسوی رنجش وی را ببینم.»(۲۱) جزئیاتی از آخرین گفتوگوی خود با مصدق را بیان میکند. از جمله مینویسد: «به او گفتم بسیار علاقمند هستم که رویدادهای این چند روز اخیر را بدانم؛ من مایلم بیشتر درباره کارهایی بدانم که به قصد جایگزین کردن زاهدی به جای وی بوده است.»(۲۲) و مصدق در کمال صداقت، چگونگی حضور سرهنگ نصیری در خانهاش را شرح داده و در انتها سادهدلانه گله انگلیس را به رکن دیگر کودتا چنین بیان میکند: «آشکار است که نصیری را شاه برای دستگیری وی فرستاده بود و خود شاه را هم انگلیسیها اغوا کرده بودند.»(۲۳)
(۱. بیانات در اجتماع بزرگ مردم شهرستان کاشان و آران و بیدگل، ۱۳۸۰/۸/۲۰
(۲. مدنی، سیدجلالالدین (۱۳۹۱). «تاریخ سیاسی معاصر ایران». قم: دفتر انتشارات اسلامی، ج۲، ص ۱۱۷
(۳. کاتم، ریچارد (۱۳۹۹). «ناسیونالیسم در ایران». ترجمه احمد تدین، تهران: کویر، ص ۲۹۷
(۴. مرکز اسناد انقلاب اسلامی (۱۳۹۲). «نقد تاریخنگاری انقلاب اسلامی». تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب ۸، ص ۲۰۴
(۵ شبکه BBC، مستند «بیبیسی و کودتا» پخش شده در تاریخ ۱۸ اوت ۲۰۲۱، ثانیه ۲۱۵ تا ۲۳۱
(۶. مدنی، «تاریخ سیاسی معاصر ایران». ج ۲، ص ۱۲۵
(۷ مصدق، محمد (بیتا) محاکمه و بدفاع، بینا، ص ۲۲
(۸ بزرگمهر، جلیل (۱۳۶۵) دکتر محمد مصدق در دادگاه تجدید نظر نظامی، تهران: شرکت سهامی انتشار، ص ۲۶۴
(۹. علوی، امیرحسین (۱۳۸۱). «مصدق مصدق است». تهران: محور، ص ۲۷۷
(۱۰. آبراهامیان، یرواند (۱۳۹۱). «کودتا؛ ۲۸ مرداد، سازمان سیا و ریشههای روابط ایران و آمریکا در عصر مدرن». ترجمه محمدابراهیم فاتح، بیجا، ص ۱۵۳
(۱۱. مروارید، یونس (۱۳۷۷). «از مشروطه تا جمهوری - نگاهی به ادوار مجالس قانونگذاری در دوران مشروطیت». تهران: اوحدی، ج ۳، ص ۴۹۰
(۱۲. علوی، «مصدق مصدق است». ج ۲، ص ۲۷۷
(۱۳. مروارید،« از مشروطه تا جمهوری». ج ۳، ص ۴۹۰
(۱۴. گازیوروسکی، مارک جی و برن، مالکوم (۱۴۰۰). «مصدق و کودتا». ترجمه علی مرشدیزاد، تهران: قصیدهسرا، ص ۱۸۷
(۱۵. مدنی، «تاریخ سیاسی معاصر ایران». ج ۲، ص ۱۲۶
(۱۶. حسینیان، روحالله (۱۳۸۵). «آیتالله کاشانی و رویداد ۲۸ مرداد». نشریه شاهد یاران، شماره ۱۶، ص ۶۱.
(۱۷. حسینیان، «آیتالله کاشانی و رویداد ۲۸ مرداد». ص ۶۲
(۱۸ گلنن، جان پی (۱۳۹۷) مذاکرات ایران و آمریکا - اسناد سیاسی سفارت آمریکا در تهران، ترجمه محمد آقاجری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، ص ۲۰۲
(۱۹. مروارید، «از مشروطه تا جمهوری». ج ۳، ص ۴۹۶
(۲۰. همان
(۲۱ مذاکرات ایران و آمریکا - اسناد سیاسی سفارت آمریکا در تهران، ص ۳۰۶
(۲۲ همان، ص ۳۰۹
(۲۳ همان، ص ۳۱۰