ارمغان ادبیات اسارت
اسارت موقعیت شناختهشدهای در ادبیات است و فارغ از رویکردهای ایدئولوژیک، فهم مشترکی از این گونهی ادبی وجود دارد. این موضوع بهدلیل ابعاد انسانی آن، بر زندگی بشر، از هر ملّیت یا عقیده، تأثیرگذار بوده و دامنهی نفوذ و رسوخ آن ماندگار است. اسارت یکی از ظالمانهترین واژهها در زندگی بشر است؛ زیرا والاترین حقوق انسانی همچون آزادی را زیر پا میگذارد و حقوق اولیه مثل نیازهای طبیعی را از او میستاند.
ابعاد فطری و انسانی ادبیات اسارت، قدرت عبور از مرزهای جغرافیایی را دارد و میتواند مخاطب غیرایرانی را در هر گوشه از جهان با خود همراه کند. این گونهی ادبی، چهرهای نو و ناشناخته از انسان اسیر و نقطهی مقابل آن، یعنی دشمن، ارائه میدهد. محرومیت و محدودیت فضای خوفناک اردوگاه، درد و رنج بههمراه دارد؛ اما همواره بهعنوان منبعی الهامبخش برای زایش هنر و ادبیات شناخته میشود.
ادبیات اسارت در ایران، مولود دوران جنگ تحمیلی و دفاع مقدس است؛ اما موقعیتهای مشابه و همگون آن در طول تاریخ، راهی طولانی را پشتسر گذاشتند تا زمینهساز بالندگی این نوعِ ادبی شوند. اشعار حبسیه و متون زنداننوشت، اولین صداهایی بودند که از درون بند و حبس شنیده شدند و آرامآرام جای خود را در ادبیات ایران پیدا کردند. پس از آن و با گذشت چند دورهی تاریخی، ادبیات اسارت با انبوه آثار در ذیل ادبیات جهاد و مقاومت، پا به عرصهی وجود گذاشت.
برای درک بهتر آنچه امروز به نام ادبیات اسارت میشناسیم، نگاهی گذرا به فراز و فرود معنایی ادبیاتِ در بند و زندان خواهیم کرد تا بدانیم این گونهی نوشتاری، میراثبرِ کدام جریان ادبی در تاریخ کشورمان است و نقطهی افتراق و شکوفاییاش را مدیون چه عناصر درونزایی است.
از حبسیهنویسی تا زنداننوشت تا ادبیات اسارت
حبسیهنوشتها یکی از کهنترین گونههای ادبی هستند که سابقهی آنها به قرون ششم و هفتم هجری میرسد و بیشتر به اشعار و متونی اطلاق میشوند که از درون حبس سروده یا نوشته شدهاند. مشهورترین حبسیهسُرای تاریخ ادبیات ایران، بیتردید «مسعود سعد سلمان» است. او از شعرای عهد غزنوی و سرآمد حبسیهسُرایان بود. قسمتی از زندگی هشتادسالهی مسعود سعد سلمان بهعلت همدستی با مسعودبنابراهیم در توطئه علیه پدرش، ابراهیم غزنوی، در زندان گذشت. در همین ایام، دیوان شعر خود را سرود که به حبسیهنویسی شهرت یافت.
در حبسیهنویسی، هراس از مرگ در زندان و دوری از خانواده و شنیدن خبر درگذشت اعضای خانواده بهخوبی توصیف میشود. (ذبیحالله صفا، «تاریخ ادبیات ایران»، ۱۳۷۳)
اما قرنها پس از آن، کشور ایران شاهد پاگرفتن ادبیاتی بود با نامِ «ادبیات زندان». این نوعِ ادبی پس از روی کار آمدن حکومت پهلوی اول و بهبندکشیدن اصحاب اندیشه و ادبیات، از درون زندان قصر سر برآورد.
محمد فرّخی یزدی و بزرگ علوی از نخستین کسانی بودند که برای شنیدهشدن صدای اعتراض و فریادشان، به زنداننوشت روی آوردند. فرّخی یزدی از شاعران نسل انقلاب مشروطه بود که با اشعارش، به مبارزه با ظلم پرداخت و سالهای زیادی از زندگیاش را در زندان گذراند. او در زندان، شعرهای خودش را بلندبلند میخواند تا شاید کسی آنها را بهخاطر بسپارد یا روی دیوار زندان بنویسد. سرانجام این شاعر آزاده در سال ۱۳۱۸، در ۵۱سالگی در زندان قصر بهدست دژخیم کشته شد.
بزرگ علوی پس از آزادی از زندان، در سال ۱۳۲۱ با انتشار کتابش، پایهگذار «ادبیات زندان» در داستاننویسی ایران شد. او بهمدت چهار سال در زندان، از هر چیزی که میشد روی آن نوشت، برای بهنگارش درآوردن داستانهایش استفاده کرد. این اشیاء که گاه پاکت سیگار و گاه تکهورقهای پاره بودند، در کتابی با عنوان «ورقپارههای زندان» منتشر و پرآوازه شد.
در ادبیات زنداننوشت، شاعر و نویسنده بهدنبال بازتاب فضای خفقان و سرکوب است. بهتصویرکشیدن رنجِ حبس و برشمردن مصائبی که زندانیان با آن روبهرو هستند و تلاش برای حفظ آزادگی و کرامت انسانی، از مهمترین شاخصهای متون نگارشیافته در محیط بستهی زندان است.
ادبیات حبسیه و ادبیات زندان، شیوهی انسانی مقابله با رنج است و افزونبر کارکرد شخصیتی، اثرگذاری فرهنگی دارد و جزو خالصترین و بیواسطهترین و صمیمیترین آثاری است که از عمق احساسات انسانی میجوشد. دغدغهی این ادبیات الزاماً توصیف فضای حبس و زندان نیست؛ بلکه زندانی سعی دارد برای تحملپذیرکردن محیط مغموم و نامشعوف زندان و برای حفظ یافتههای درونی خود، چیزی را بنویسد تا آن دیگری که دور از رنج و تعبِ حبس و بند زندگی میگذراند، قادر به همذاتپنداری با زندانی شود.
روشن است که فرهنگ یک ملّت در گذر زمان جان میگیرد و میبالد و بهیکباره و خلقالساعه پدید نمیآید. مبارزه با استعمار داخلی و دشمنان خارجی در طول تاریخ ایران، نقطهی تلاقی بزنگاههای ادبی است. بهدلیل فاصلهی زمانی طولانی میان زمانهی ظهور ادبیات اسارت و پیش از آن، ادبیات زندان و بسیار دورتر از آن، حبسیهنویسی، تفاوت زیادی میان آثار برخاسته از این سه مقطع تاریخی وجود دارد؛ اما آنچه مهم است و این مثلث مفهومی را به هم نزدیک میسازد، موقعیت حبس و زندان و اسارت بهعنوان منبع الهامبخش ادبیات است. تن و جسم انسان را میتوان به بند کشید؛ اما روح و اندیشه و خلاقیت را هرگز! شجاعت و بزرگی پدیدآوران این نوع ادبی، مبارزه با ظلم و بیداد را در ادوار مختلف تکرار میکند. صدای تاریخ با اشعار و متون این بزرگان شنیده و ماندگار شده است.
با وجود همسویی معنایی این مثلث مفهومی، تفاوتهای بسیاری در آثار وجود دارد که ناشی از تفاوت تفکر و رویکرد هر انسانی در هر عصر و زمانهی خود است. ادبیات اسارت برخلاف حبسیهنویسی یا ادبیات زندان در اردوگاه، فرصت تجلی و ظهور پیدا نکرد. دشمن بعثی پایبند به تعهدات و تکالیف انسانی و بینالمللی خود نبود و اصول اخلاقی را با بیاعتنایی کامل زیر پا گذاشت. اُسرای ایرانی در بدترین شرایط زیستمحیطی بهلحاظ آب و هوا، خوراک و پوشاک، وضعیت بهداشتی و درمانی قرار داشتند. مهمترین اصل برای مقابله با دشمن در این شرایط، حفظ بقای اُسرا تا زمان بازگشت به کشور بود.
نوشتن در اردوگاه، جرمی نابخشودنی بهحساب میآمد. مأموران بعثی با تفتیش مکرر وسایل شخصی اُسرا، از تکهپارههای کاغذ سیگار هم نمیگذشتند. اگر اسیری امکانات نوشتاری بهدست میآورد و فرصت پیدا میکرد که از شرایط اردوگاه بنویسد، چهرهی ضدبشری رژیم بعث آشکار میشد؛ لذا آنها به هر شکلی با این تهدید و خطر مقابله میکردند.
توصیف موانع نگارش در اردوگاههای دشمن بعثی، هدف این نوشتار نیست؛ تنها به این نکته بسنده میکنم که زندگی زیر چتر دشمن بهدور از هرگونه حمایت حقوقی و انسانی، شرایط ظالمانهای را به اُسرا تحمیل کرد که یکی از آنها خاموشکردن صدای آنان به هر شکل ممکن بود.
ادبیات اسارت یا همان ادبیات اردوگاهی مدتی پس از بازگشت آزادگان به وطن در مرداد ۱۳۶۹ شکل گرفت. تنها منبع مکتوب بهجامانده از سالهای اسارت، نامههایی است که اُسرا ازطریق صلیبسرخ برای خانوادههایشان ارسال کردند. کتاب «نامههای اسارت»، نمونهی گردآوریشدهای است از نامههای یکی از اُسرای ایرانی. محمود امجدیان در عملّیات والفجر مقدماتی در سال ۱۳۶۱ به اسارت درآمد. امجدیان یک ماه پیش از مبادلهی اُسرا، در سال ۱۳۶۹ بهدست منافقین در اردوگاه تکریت عراق بهشهادت رسید. کتاب «نامههای اسارت»، دربردارندهی ۵۱ قطعه نامه از این شهید والامقام است که در طی جنگ، برای خانوادهاش فرستاده بود. اغلب نامههای شهید امجدیان از روحیهی خوب و اعتقادات معنوی ایشان خبر میدهد. توصیه به خانواده در خویشتنداری و صبوری و پرسوجو از حال رهبر و دعا برای سلامتی ایشان و توصیه به انجام فرایض دینی از نکات پرتکرار نامههاست.
نامههای اُسرای ایرانی، اسناد ارزشمندی از دوران اسارتاند که بهلحاظ شواهد درونمتنی، قابل تحلیل محتوایی هستند؛ اما در زمرهی آثار ادبی شمرده نمیشوند. در ادامهی این نوشتار، نگاهی خواهیم داشت به شاخصهای ادبیات اسارت و اهمیت آن در منظومهی ادبیات پایداری و مقاومت.
شاخصهای ادبیات اسارت
برخی شاخصهای ادبیات اسارت همچون تبیین و تحلیل رنج انسانی، برای مخاطب جهانی قابل فهم است؛ اما برخی مؤلفهها همچون شهادتطلبی، متأثر از فرهنگ اسلامی و برگرفته از رویکرد عاشورایی و بازتعریفی است از هویت ملّی و بومی اُسرای ایرانی. اتفاقاً همین رویکرد اعتقادی است که دنیای مشقتبار اسارت را برای اسیر ایرانی تحملپذیر کرده و به همه مصائبش معنا بخشیده است. با وجود این وجه افتراق مهم با اُسرای سایر ملل، اگر هویت دینی و بومی بهدور از شعارزدگی و با زبان معاصر روایت شود، مخاطب جهانی خود را پیدا میکند.
پس از ورود آزادگان به کشور در ۲۶ مرداد ۱۳۶۹، روایتگری آزادگان آغاز و حوادث و وقایع غیرقابلدسترسی در اردوگاه دشمن، آرامآرام بازگو شد. بهجز نامههای اُسرا و خانوادههایشان در زمان جنگ، که شناخت محدودی از اسارت را در جامعه منعکس میکرد، این گونهی ادبی با وقفهای کوتاه، به فضای مطالعاتی کشور ورود پیدا کرد. امروز پس از گذشت چند دهه از پایان جنگ هشتساله، یکی از بیشترین کتب در ادبیات دفاع مقدس، به ادبیات اسارت تعلق دارد. انبوهیِ این آثار، به پژوهشگران فرصت داده که شاخصهای این نوع نوشتاری را از دل متون استخراج کنند. در این بخش از سخن، به برخی شاخصهای مهم ادبیات اسارت میپردازیم:
۱. رویکرد ادبیات اسارت، تجربی و فردی است:
محتوای این ادبیات براساس برداشت شخصی و روایت متفاوت و متنوع هر اسیر از فضای ثابت و محدود اردوگاه شکل میگیرد. دراینمیان، هر قدر غنای تجربی اسارت خالصتر باشد و نه صرفاً توصیف حادثه، روایت کمتر به تکرار و کلیشه دچار میشود. شاید بههمین دلیل است که اولین کتب که با فاصلهی کوتاهی، پس از آزادی به چاپ رسید، ازنظر اصالت و نزدیکی فرد به زمان اسارتش، بیشتر مورد توجه و اقبال قرار گرفت؛ چون موضوع هنوز برای مخاطبین ناشناخته بود و تازگی داشت.
در این راستا هر قدر فردیت فرد در نگارش خاطرات و تجربهی خود، روشن و واضح منعکس شود، غنای اثر از این منظر بیشتر خواهد بود؛ زیرا افزونبر توصیف واقعیت، شخصیت اسیر در وقایع دیده میشود و در سایهی حضور او، وقایع شکل متفاوتی پیدا میکنند. کتاب «اسیر شماره ۰۳۳۹»، خاطرات خانم خدیجه میرشکار، از اولین اُسرای زن ایرانی، نمونهی روشنی است از بیان تجربیِ اسارت با حضور پررنگ و اثرگذار ایشان.
پس از اولین کتاب این بانوی آزاده، کتاب دیگری منتشر شد؛ اما بهدلیل فاصلهی زمانی کوتاه روایت اول با حادثه، این شاخص ادبی در کتاب «اسیر شماره ۰۳۳۹» متبلور است.
۲. ادبیات اسارت با سادگی و روانی متن، باورپذیر میشود:
اساساً زبان روایت در موضوع اسارت، همچون سایر گونههای مستندنگاری، زبان معیار نزدیک به گفتار است؛ زبانی روایی، ساده و دلنشین. نویسندگان ادبیات اسارت معمولاً افراد غیرحرفهای در عرصهی نویسندگی هستند که دست به قلم بردهاند تا به دور از تکلف و تصنع، آنچه را مشاهده و درک کردند، بنویسند. نثر بسیاری از آنها عریان، بیپروا و ساده است. در اینگونه آثار، زبان و بیان نویسنده به مخاطب اطمینان میدهد که چیزی جز حقیقت به روی کاغذ نیاورده است. معمولاً انتظار میرود این شاخص زبانی در خاطرات خودنوشتی که تراوش قلم شخص آزاده است، بیش از خاطرات دیگرنوشت مشاهده شود؛ اما وجود برخی مصادیق، خلاف این انتظار را نشان میدهد.
برای مثال، کتاب «من زندهام» بهعنوان خاطرات خودنوشت، زبانی ساختهوپرداخته دارد و کتاب «سرباز کوچک امام» بهعنوان کتابی دیگرنوشت، دارای زبان روایی ساده و باورپذیر است. لذا نثر و زبان متن فارغ از اینکه خودنوشت یا دیگرنوشت باشد، تعیینکنندهی این ویژگی زبانی است. این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که با قوتگرفتن رویکرد ادبی در مقابل رویکرد تاریخی، زبان و نثر ادبی در اولویت قرار گرفته است. شاید در آیندهی نهچندان دور، سادهنویسی و رواننویسی ادبیات مستند و بهتبَع ادبیات اسارت، منسوخ و زبان داستانی و مصنِّع جای آن را بگیرد.
۳. ادبیات اسارت سرشار از مفاهیم رنج و اندوه عمیق است:
این نوعِ ادبی بیش از هر ادبیاتی، در کشمکش با رنج و محرومیت است. محرومیت از آب و غذا، آزادی، امنیت و کرامت انسانی، تحقیر و شکنجه، زندان انفرادی، درد و بیماری و... اجزای جدانشدنی ادبیات اسارتاند. دربارهی این شاخص، نکتهی قابل توجه این است که سیر روایت نباید بهگونهای پیش رود که نمایش این رنج و اندوه عمیق، خواننده را تحت فشار روحی و روانی قرار دهد و از خواندن بازدارد.
هرچند انتقال اندوه اسارت به مخاطب، نشاندهندهی قدرت اثرگذاری روایت است، اما همراهی مخاطب تا پایان متن، اولویت نویسنده است؛ پس باید با توزیع مناسب مفاهیم تلخ و گزنده، فرصت تنفس را به خواننده داد.
کتاب «آن بیستوسه نفر» نمونهی موفقی در ادبیات اسارت است که بهخوبی توانسته ضمن بیان رنج و اندوه عمیق گروهی از نوجوانان اسیر، روایتی را خلق کند که همپای خود، خواننده را تا پایان کتاب پیش ببرد.
۴. ادبیات اسارت سرشار از احساسات متضاد و دوگانه است:
زندگی و مرگ، بیم و امید، ترس و امنیت، دوگانههایی هستند که نوع زندگی اردوگاهی را متفاوت میکنند. در مقابلِ اسیری که زندگی عزتمند را با همهی سختیها انتخاب میکند، کسانی برای رهاشدن از دشواریهای اسارت، به دشمن یا منافقین پناه میبرند. با قبول این نکته که فضای غالب اُسرای ایرانی، حفظ آرمانهای دینی و اعتقادی خود در برابر دشمن است، نمیتوان از اُسرایی غفلت کرد که توان مقاومت نداشتند و به دشمن پیوستند. تحلیل چرایی شکست آنها از خود و دشمن، عبرت آینده است و نباید پرداختن به چنین موضوعاتی را از یاد ببریم؛ بلکه باید بهعنوان سوژهی مستقل به آنها نیز بپردازیم.
کتاب «تلخی رهایی» از مصادیق شاذ و نادری است که اسارت را از زاویهدید اسیری بیان کرده که در دوگانهی ترس و امنیت برای رهایی از سختیها، تسلیم گروهک منافقین میشود و زندگی متفاوتی را در اردوگاه اشرف آغاز میکند. قطعاً با خواندن چنین روایتی، ضمن درک ابعاد مختلف واقعیتِ زندگی در اسارت، ارزش مقاومت و پایداری اُسرای ایرانی در مقابل دشمن، بهتر شناخته و تجلیل میشود.
۵. ادبیات اسارت، آینهی تمامنمای چهرهی منفور و تاریک جنگ است:
هیچ انسانی، آگاهانه موقعیت اسارت را انتخاب نمیکند. اسارت پدیدهای تحمیلی و ناخواسته است که تبعات بسیاری دارد. شاید دلیل اقبال عمومی و جهانی به موضوع اسارت، قدرت بازدارندگی این نوعِ ادبی در پیشگیری از جنگ است.
انتشار کتب خاطرات اسارت در اروپا و آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم و سایر جنگها مثل جنگ ویتنام، مردم را به چهرهی زشت و خشن تخاصم و عواقب پس از آن آگاه کرد. بههمین دلیل، آثار موضوعی اسارت، در زمان صلح، کارکرد اجتماعی و فرهنگی دارد.
«سلاخخانهی شمارهی پنج» رمان معروف نوشتهی کورت ونهگات، نویسندهی آمریکایی است که سرگذشت سربازی آمریکایی به نام بیلی پیلگریم را طی دوران خدمت و نیز حضورش در جنگ جهانی دوم و سالهای پس از آن روایت میکند. پیلگریم سربازی جبرگراست و وجود اختیار را توهم بشری میداند.
این رمان در بخشی، به بمباران آتشزای شهر درسدن آلمان پرداخته است. پیلگریم در زمان بمباران شهر درسدن به اسارت نیروهای آلمانی درمیآید و در سلاخخانهای در زیرزمین اسیر میشود. همین باعث میشود که زنده بماند. ونهگات که خودش در جریان بمباران درسدن بهعنوان اسیر جنگی در شهر حضور داشت، رمان را با الهام از خاطراتش نوشته است. بهدلیل اقبال عمومی از این رمان، این کتاب به چند زبان زندهی دنیا ترجمه شده است.
۶. ادبیات اسارت فضای تقابل و تعامل فرهنگی با دشمن است:
فضای اردوگاه تنها جایی است که رزمنده و سرباز در کنار دشمن و چشمدرچشم او زندگی میکنند و به شناختی جدید و عمیق از او میرسند. فرهنگ دو کشور در شیوهی برخورد با اُسرا محک زده میشود. ازاینرو، اسیر جنگی در ایران «مهمان» خوانده میشود و اسیر ایرانی در دست بعثیها «مجوس»! همزیستی و هممکانی در کنار دشمن، محل رویارویی اعتقادات و سبک زندگی است و خواهناخواه، فرهنگ برتر در درازمدت اثرگذار خواهد بود.
بدون شک منش و روش حاجآقای ابوترابی در ارائهی فرهنگ دینی و تربیت اخلاقی اُسرا، برگ برندهی اُسرای ایرانی در این رویارویی فرهنگی بوده است. کتابهایی همچون «منشور پاکی و خدمتگزاری» بهکوشش عبدالمجید رحمانیان، «سیرهی ابوترابی» از غلامعلی رجایی، «خاکی آسمانی» نوشتهی نصرتالله محمودزاده، «پاسیادِ پسر خاک» از محمد قبادی ازجمله آثار ارزشمندی است که دربارهی این مرد بزرگ نوشته شده؛ اما بهدلیل کوتاهی در تبلیغ و ترویج، این کتابها مخاطب عمومی پیدا نکردهاند. شخصیت حجتالاسلام ابوترابی و رهبری ایشان در اسارت، ابعاد بسیاری دارد و هنوز جای نگارش یک اثر فاخر و ماندگار احساس میشود.
۷. ادبیات اسارت، ادبیات معناگراست:
ادبیات اسارت در عین نمایاندن چهرهی زشت جنگ، دریچهای بهسوی فهم جدید از زندگی است. یافتن و رسیدن به معنی زندگی، انگیزهی اسیر برای ادامهی حیات و تحمل سختیهاست. ازآنجاییکه فشارهای روانی در اسارت، بیش از توان جسمی و روحی انسان است، یافتن راهی برای تابآوری، دغدغهی همیشگی اهل فکر و افراد دارای روحیهی رهبری در اسارت بود. برای اسیر ایرانی، معناگرایی در اسارت، برگرفته از فرهنگ عاشورایی و تعالیم تربیتی و اخلاقی حاجآقای ابوترابی تعریف میشود. ایشان مُبدع نگاهی نو به مقولهی اسارت است. حاجآقای ابوترابی با تکیه بر آموزههای دینی و انقلابی، مکتبی را در میان اُسرا بنا نهاد که با شعار «پاک باش و خدمتگزار»، الگوی کارآمدی را گسترش داد.
سلاح اسیر در این شیوهی زندگی، رفتار و گفتار اوست. در مکتب ابوترابی، ادبیات اسارت، همان ادبیات مقاومت است. مقاومت بهمعنای تحمل شکنجه، ایستادگی و پایبندی به شعائر اسلامی و انجام تکالیف دینی و انسانی است. مقاومت بهمعنای کسب علم و یادگیری مستمر برای رسیدن به الگوی زندگی مفید در اسارت و توانمندسازی اُسراست و مقاومت بهمعنای روبهروشدن با مشکلات روحی و روانی با رویکرد عبادی، معنوی و ارتباط بیشتر با خداست.
در سایر فرهنگها برای یافتن معنی جدیدی از زندگی در اسارت، تلاشهای بسیاری صورت گرفته. برای مثال، روانشناسی معناگرا حاصل تلاش دکتر ویکتور فرانکل پس از سالها اسارت در اردوگاه آشویتس نازیها در جنگ جهانی دوم است. معنادرمانی در سادهترین تعریف فرانکل چنین است: «درمان یا شفابخشی از رهگذر معنا.» وظیفهی درمانگر این است که به بیمار کمک کند تا معنای زندگی را دریابد که البته به این وظیفه بسنده نمیکند، بلکه میکوشد روشهای درمانی را نیز برای بیماران روانآزرده تدوین کند.
دکتر فرانکل از راه کشف معنا در اسارت، توانست معنادرمانی کند. با توجه به آمار بالای خودکشی در اردوگاه نازی بهدلیل عدم تحمل شرایط، دکتر فرانکل تلاش میکرد با مشاوره و گفتوگو، افراد را بهسمت یک معنی از زندگی سوق دهد که این معنا میتوانست فرزند یا همسر باشد یا هر آنچه به آنها برای تحمل شرایط سخت کمک میکند.
سخن پایانی
یکی از آسیبهای واردشده به آثار ادبیات اسارت، تکراریشدن موضوعات و کلیشهایشدن مفاهیم است. گسترش دایرهی راویان، توجه به تجربهی طیفهای مختلف اُسرا، شنیدن روایت خانوادههایشان و توجه به مفاهیم پنهانتر در زمان اسارت، مانع از رشد آسیب کلیشهزدگی است.
ادبیات اسارت با وجود اهمیت تاریخی و جذابیت موضوعی، بهدلیل پیوند عمیق با درد و رنج جانکاه انسان و زندگی مشقتبار آن، میتواند به مخاطب خاص محدود شود. توصیف اسارت بهشکل ناقص و خلاصهکردن آن در کتکخوردن، شکنجهشدن، سوءتغذیهی اُسرا و... حق مطلب را ادا نمیکند و نیاز به نگاهی عمیقتر و فراتر از رنجهای محسوس و مادی دارد. یافتن سوژههای خاصی که در دورهی اسارت کنشگر بودهاند و موجب تحول در اردوگاه شدهاند، میتواند سبب اقبال عمومی به این نوع ادبیات شود. موضوعاتی مانند معلم اسیری که در اردوگاه، نهضت سوادآموزی به راه انداخت و اُسرای بسیاری را باسواد کرد، جذاب است و قدرت مخاطبپذیری دارد.
ادبیات اسارت میتواند ادبیات طنز در موقعیتهای تلخ باشد. زبان طنز، یکی از ظرافتهایی است که در ادبیات اسارت بهچشم میخورد. زبان طنازانه کمک میکند تا روایتها راحتتر و شیرینتر بیان شوند. طنز در شرایط ابتدایی بهوجود نمیآید. آگاهی کافی به وضعیت و شرایط محیط و داشتن روح آزادیخواهی لازمهی بروز طنز است. با بررسی خشونت در دوران اسارت، درمییابیم که طنز در اسارت، حاصل روح والایی است. شوخیهای دنیای اسارت معمولاً کوتاهاند، اما زندانبانِ مستبد را به سطح انسان معمولی پایین میآورند. دامنهی بذلهگویی و طنزآوری اسیران جنگی ایران در عراق نشاندهندهی روحیهی نشاط آنان در روزهای جنگ است؛ خندههایی که از دایرهی ادب و نزاکت فراتر نمیرود. کتاب «فرار از خود» روایت غلامرضا علیزاده، غواص گردان یونس، نمونهای رسا از بهکارگیری زبان طنز در موقعیت اسارت است.