- ب ب +

مردم میدان

در میانه‌ی جنگ آنگاه که اخبار و روایت‌های گوناگون اوج می‌گیرند و خیز بر می‌دارند و حتی برخی متخصص رسانه‌ای را در خود غرق می‌کنند - اخبار و روایت‌هایی که بعضاً حتی صحت و سقم‌شان هم مشخص نیست - سخن گفتن و روایت کردن از واقعیات، آن‌گونه که هستند نه آن‌گونه که دشمن آن را بازنمایی می‌کند، اهمیت و ضرورتی مضاعف پیدا می‌کند. البته نه به شکل آنچه که در هجوم اخبار و اطلاعاتی می‌بینیم و امکان رمزگشایی‌ آنها برای مخاطب مشخص نیست بلکه به شکلی که اولویت‌ها را به شیوه‌ای منطقی برای مخاطب مشخص کند، ارتباط منطقی میان پدیده‌ها را تشریح کرده و توجه مخاطب به سمت و سویی رهنمون شود که در حالت عادی چندان مد نظر قرار نمی‌گیرند. سی‌امین شماره «صدای ایران» به روح مطهر شهید محمود معززی فرهادی‌فر تقدیم شده است.

مردم میدان
* یکی از مفاهیم محوری در تحلیل وضعیت امروز جمهوری اسلامی ایران، سیر تحول در «اعتماد به نفس ملی» و «باور به توانمندی خود» در ساحت جمعی است. این پرسش که چگونه ملتی با سابقه‌ای چندباره از شکست‌های تاریخی و اشغال خارجی در تاریخ معاصر خود، به جایگاهی رسیده است که امروز با اقتدار در برابر قدرت‌های جهانی ایستادگی می‌کند و حتی ابتکار عمل را در دست می‌گیرد، نیازمند بررسی جامعه‌شناختی‌ـ‌تاریخی است. سخنان اخیر رهبر معظم انقلاب در همین زمینه، ما را به یک بازخوانی دقیق از سیر نزولی و صعودی روحیه ملی در یک قرن گذشته دعوت می‌کند.

در مقطع قاجاریه، به‌ویژه در دو دوره جنگ‌های ایران و روس، علی‌رغم مقاومت دلاورانه‌ مردمی و فتاوای جهادی، نتیجه نهایی چیزی جز شکست نبود. این شکست‌ها نه‌تنها پیامدهای ارضی، سیاسی و جمعیتی گسترده‌ای به‌همراه داشت، بلکه نقطه آغاز یک فرایند فروپاشی روانی در ضمیر جمعی ملت ایران شد.

اعتماد به نفس ملی که تا پیش از آن، در فرهنگ دینی و ملی ما حضوری فعال داشت، به‌تدریج جای خود را به احساس تحقیر، سرخوردگی و انفعال داد. نتیجه، در دوره‌های پایانی قاجار، چیزی جز بی‌دولتی، بی‌نظمی نظامی، فقدان روحیه دفاعی و اشغال سراسری کشور توسط بیگانگان نبود.

با آغاز دوره پهلوی، به‌ویژه در زمان رضاخان، یکی از اولویت‌های اعلام‌شده، تأسیس ارتش مدرن بود. این اقدام، که در ظاهر با تمرکز منابع مالی و نهادی همراه شد، نتوانست خلأ اعتماد به نفس ملی را پر کند. علی‌رغم صرف بودجه‌ی هنگفت برای ارتش شاهنشاهی، آزمون واقعی آن در شهریور ۱۳۲۰، شکست فاحشی را به ثبت رساند: ارتش عملاً فروپاشید و شخص رضاخان، که فرمانده کل قوا بود، کشور را با خفت ترک کرد. این رخداد، نشان داد که بدون اتکای درونی به مردم، فرهنگ ایثار و استقلال نهاد قدرت، هیچ سازوکار ظاهری نمی‌تواند نقش پایداری در دفاع ملی ایفا کند. جانشین او نیز همان راه وابستگی و نمایش توخالی را در این عرصه پیمود.

در این بستر تاریخی، انقلاب اسلامی را باید نقطه گسست و بازسازی دانست. برخلاف رویکرد رضاخان که مدرنیزاسیون نظامی را جایگزین روحیه ملی کرد، انقلاب اسلامی مسیر معکوسی را برگزید: احیای روح مقاومت در بطن مردم، نهادینه‌سازی باور به توانستن در قالب گفتمان استقلال، و بازتعریف قدرت ملی مبتنی بر ایمان، فداکاری، و هویت اسلامی‌ـ‌ایرانی.

درواقع اعتماد به نفس ملی، امری تصادفی یا خلق‌الساعه نیست؛ بلکه محصول یک مبارزه تاریخی، بازتعریف مفاهیم بنیادین قدرت و احیای سرمایه‌های اجتماعی و اعتقادی است. ایران امروز با سرمایه‌ای به نام خودباوری ملی در حال پیش‌برد اهداف راهبردی خود است. این سرمایه، آن‌گونه که رهبر انقلاب بر آن تأکید دارند، باید مراقبت، بازتولید و تقویت شود، چراکه تداوم پیش‌روی ایران در میدان‌های نظامی، دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی، منوط به حضور و نقش‌آفرینی همین عنصر است.

برچسب ها: صدای ایران