- ب ب +

اثر ادبی، سرمایۀ فرهنگی یک جامعه

ادبیات با ارزش‌های یک جامعه دو گونه نسبت دارد: نخست این که ادبیات‌‌‌‌، سازنده و شکل دهندۀ ارزش‌ها و هنجارهای یک جامعه است. به تبع آن اثر ادبی، سرمایۀ فرهنگی یک جامعه است که هر چه زمان‏ می‌گذرد ارزش افزوده با خود می‌آورد؛ دوم این که آثار ادبی ناقل و حامل ارزش‌های یک اجتماع از نسلی به نسل دیگرند. پس ادبیات هم سازندۀ ارزش‌ها و شکل دهندۀ به هویت ملت است و هم حامل ارزش‌ها و نگاهدارندۀ هویت ایشان. به‌طور کلی نسبت ادبیات با ارزش‌ها در هر فرهنگی از دو منظر قابل طرح است:یکی ارزش‌ها در ادبیات و دیگری ارزشِ خود ادبیات.
 ارزش عبارت است از آنچه مُفید و شایستۀ نگهداری است یا آنچه خوب و خیر است. ارزش‌های اجتماعی‌‌‌‌، عبارت است از خیرِ مطلوبِ اجتماع انسانی یا آنچه برای انسانِ اجتماعی مفید و نافع است. آثار ادبیِ حاوی و حاملِ چیزهایی بوده‌اند که برای مردمانی در زمان‌ها‏ و مکان‌ها‏ی مختلف مفید و ارزنده بوده است و هم از این روست که بسیار خوانده می‌شوند و درخشان و ماندگارند. ارزش‌های مُندَرِج در شاهکارهای ادبیات جهان که از مرزهای زمان‌‌‌‌، مکان‌‌‌‌، زبان‌‌‌‌، دین و فرهنگ فراتر رفته‌ و‏ می‌روند در شمار ارزش‌های پایدار تاریخ و انسان هستند. یک شاهکار ادبی‌‌‌‌، نظامی از ارزش‌هاست که در یک فرهنگ جاری و پایدار است. از این رو شاهکارهای ادبی انبوهی از ارزش‌ها و موضوعات خواندنی و قابل پژوهش در حوزه‌های علوم انسانی را در بر دارند. گزاف نیست اگر بگوییم عالمان شاخه‌های مختلف علوم انسانی می‌توانند اطلاعات مطلوبی دربارۀ ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی یک ملت در آثار ادبی آن ملت بیابند.
 
ادبیات با ارزش‌های یک جامعه دو گونه نسبت دارد: نخست این که ادبیات‌‌‌‌، سازنده و شکل دهندۀ ارزش‌ها و هنجارهای یک جامعه است. به تبع آن اثر ادبی، سرمایۀ فرهنگی یک جامعه است که هر چه زمان‏ می‌گذرد ارزش افزوده با خود می‌آورد؛ دوم این که آثار ادبی ناقل و حامل ارزش‌های یک اجتماع از نسلی به نسل دیگرند. پس ادبیات هم سازندۀ ارزش‌ها و شکل دهندۀ به هویت ملت است و هم حامل ارزش‌ها و نگاهدارندۀ هویت ایشان. به‌طور کلی نسبت ادبیات با ارزش‌ها در هر فرهنگی از دو منظر قابل طرح است:یکی ارزش‌ها در ادبیات و دیگری ارزشِ خود ادبیات. [1]
 
1-4-3. ادبیات سازندۀ ارزش
اگر ادبیات را یک رسانۀ مؤثر و پدیدۀ خواندنی بدانیم که در میان انبوهی از مردم یک جامعه گسترش می‌یابد‌‌‌‌، چنین پدیدۀ رونده و پر مخاطبی، قادر است شکل‌هایی از آگاهی‌‌‌‌، شناخت‌‌‌‌، آرمان‌‌‌‌، مهارت‌‌‌‌، کیفیت و سبک زندگی را در یک گروه اجتماعی به هنجار و ارزش پایدار و حتی عنصر هویتی بدل سازد و بالعکس. ادبیات به برکت برخورداری از قدرت تأثیر زیبایی‌شناختی و روایتگری، به سهولت هنجارها و ارزش‌های یک فرهنگ را طی فرایندهای متعددی تحت تأثیر خود درمی‌آورد. برخی از فرایندهای مؤثر ادبیات بر فرهنگ و اجتماع از این قرارند:
 
بازنمایی و نمایش ارزش‌ها
برجسته‌سازی هنجارهای اجتماعی
بذرپاشی برای باروری هنجار جدید
 الگوسازی
پیکربندی هنجارها و ارزش‌ها
تثبیت هنجار جدید و عادی‌سازی آن از طریق خواندن همگان
تعیین سلسله مراتب ارزش‌ها
تبدل و دگرگونی تدریجی هنجارهای موجود
مسأله‌سازی برای یک هنجار
نقد و قضاوت و سنجش هنجارهای اجتماعی
واسازی و ساخت‌شکنی ارزش‌ها
برای ایضاح مطلب، مثالی می‌آورم:‌ گلستانِ سعدی ارزش‌های اخلاقی را چونان هنجارهای اجتماعی فارسی زبانان در حکایاتی دلپذیر و با زبانی مؤثر بازنمایی و برجسته می‌کند و با پیکربندی هنجارهای اخلاقی به شکل یک نظام، الگوهای رفتاری خاصی را در میان خوانندگان فارسی زبان در طول هشت قرن می‌گستراند و در سراسر سرزمین‌های فارسی‌خوان، این نظام را بازتولید و تثبیت می‌کند. این نقش را خیلی از متن‌های ارجمند و بزرگ فارسی مانند شاهنامه، حدیقه الحقیقه سنایی، آثار داستانی عطار، مولوی، سعدی، حافظ، جامی، مضامین اخلاقی صائب تبریزی و دیگر متن‌های پرخواننده برعهده داشته‌اند. نقش اصلی آن‌ها تثبیت هنجارهایی بوده که امروز به نام نظام اخلاقی در فرهنگ ایران می‌شناسیم.
 
یکی از کارکرد‌های ادبیات، فراهم آوردن زمینه برای رهایی‌بخشی و تمرین دموکراسی است. این نقش را در عمل تفسیر متن ادبی هم می‌توان به وضوح دید. مهارت تفسیر و تأویل در یک فرد‌‌‌‌، نشانۀ ارتقای سطح آگاهی و شناخت اوست و شنیدن تأویل دیگران نیز نشانۀ وسعت دید او. تنوع مهارت‌های تفسیر و تأویل در یک گروه اجتماعی نشان از وسعت مشرب و تعامل فرهنگی و گستردگی نگرش دمکراتیک در آن اجتماع است. کثرت تأویل‌های برآمده از یک متن مشهور فرهنگی‌‌‌‌، ویژگی بارز جامعۀ باز است و قلت آن نمود یک جامعۀ بسته. چند صدایی، گفت‌وگو و پذیرشِ دیدگاه‌های تفسیری مختلف از ارزش‌های جامعۀ باز است. چنین هنجاری معمولاً پیرامون متن‌های باز یا متن‌های تأویل‌پذیر نمودار می‌شود. متن باز محمل گفت‌وگو و محفل تضارب اندیشه‌هاست. یک متن ادبی پر تأویل مثل دیوان حافظ‌‌‌‌، در هفت قرن پس از خود تفسیرهای مختلف از ذهن‌های متفاوت را برانگیخته و امکان گفت‌وگوی دیدگاه‌های متفاوت را فراهم ساخته است. بخشی از خصلت وسیع مشربی حافظ‌خوانان ایرانی که به «می سجاده رنگین می‌کنند» به برکت این متن ادبی است. چنین هنجاری را متن ادبی شکل داده است.
 
بنا بر این متن ادبی یک پدیدۀ منفعل نیست و استعارۀ آینه برای متن ادبی به معنی چیزی که کارش بازنمایی صرف واقعیات و محاکاتِ حقایق است گویا نیست؛ بر عکس، ادبیات چونان رسانۀ قوی، سازنده، شکل‌دهنده، دگرگون‌کننده و ثبات‌بخشِ ارزش‌ها و هنجارهای جامعه است. امروزه این کارکردها در سینما بسیار محسوس‌تر از ادبیات است، تماشاگران سریال‌های تلویزیونی تا مدتی گفتار، رفتار و سبک پوشش و زندگیِ شخصیت‌های فیلم را تقلید و تکرار می‌کنند. بخشی از چیزهای دیگری که ادبیات به ما خوانندگان می‌دهد و یا در وجودِ ما می‌سازد از این قرار است:
 

ادبیات می‌سازد

اگر خوانده شود

سرگرمی و لذت

به ما لذت می‌دهد و گذران زمان را آسان می‌کند. (داستانهای پرفروش)

ذوق و قریحه

نظام ادراکی و هوش ما را در اثر انس با امور زیبا و لطیف‏ می‌پروراند.

قدرت زبانی

به واژگان ما وسعت می‌بخشد. ما را با شکل‌های مختلف کاربرد زبان آشنا می‌کند.

معرفت فلسفی

ذهن و دانش بشر را می‌کاود؛ چگونه ما می‌دانیم؟ چه می‌دانیم؟ (رمان روان‌شناختی)

شناخت هنری

به ما کمک می‌کند تا به سرشت زیبایی و قوۀ خلاقیّت انسانی بیندیشیم.

تجربۀ تاریخی

کمک می‌کند تا تاریخ و فرهنگ را در بافت خودش بشناسیم. (سفرنامه‌‌‌‌، رُمان).

درک اخلاقی

کمک می‌کند تا انسان‌های اخلاقی‌تری بشویم و الگوهای اخلاق خوب را بشناسیم.

مهارت تفسیر

برای ما امکان تفسیر و تأویل فراهم می‌کند تا مهارت تحلیل و معناسازی را بیازماییم.

معنویت

الهام بخش معنای بهتری برای زندگی است. (شعر و داستان معنوی)

هویت فرهنگی

احساس تعلق ملی و همدلی در گروه‌های اجتماعی را بارور می‌کند (شاهکارهای ملی).

هوش سیاسی

مهارت درک سیاسی و روش تأثیر بر دیگران را در ما پدید می‌آورد.

جهان آرمانی

جهان آرمانی و دلخواه ما را‏ در قالب کلمات می‌سازد.

آرامش

از طریق همدلی و تخییل‌‌‌‌، آلام‌‌‌‌، دردها و ناکامی‌ها را تسکین‏ می‌بخشد.

هنجار اجتماعی

ادبیات الگوهای ذوق معیار و رفتار مدنی را پدید می‌آورد و گسترش می‌دهد.

 
 2-4-3. ارزش خود ادبیات
از ارزش‌ها و هنجارهایی که ادبیات در یک جامعه می‌سازد سخن گفتیم. اکنون از ارزش خود آثار ادبی باید بگوییم. متن ادبی به همان طریق که تدریجاً در میان خوانندگانش، ارزش می‌سازد و هنجارها را تثبیت می‌کند خود نیز به تدریج به ارزش بدل می‌شود و ارجمند می‌شود. ممکن است برخی از ارزش‌هایی که یک متن ادبی در میان یک گروه اجتماعی پیکربندی و تثبیت می‌کند خود به عنصر شکل‌دهنده به «هویت جمعی» آن گروه بدل شود. در پی این اتفاق، آن متن ادبی نمایندۀ هویت و سرمایۀ فرهنگی آن گروه خواهد شد.‌ مثلاً شاهنامۀ فردوسی ارزش‌های میهن‌دوستی و وحدت ملی را برای جامعۀ ایرانیِ قرن پنجم پیکربندی کرد. در اثر توجه عمومی و خواندن گسترده‌‌‌‌، این اثر ادبی شجاعت برای دفاع از هویت و سرزمین را به یک هنجار و ارزش پایدار بدل ساخت و آن را تدریجاً تثبیت کرد. هر چه زمان گذشت‌‌‌‌، ارزش فرهنگی شاهنامه و محتوای آن افزایش یافت، تا جایی که خود کتاب به نشان ملی ایرانیان بدل شد.
 
دیوان حافظ نیز به مثابه یک متن ادبیِ باز‌‌‌‌، از آن رو که زمینۀ آزاداندیشی را فراهم کرده، خود یک سرمایۀ اصیل ایرانی است که در گذر زمان هر چه دامنۀ تفسیر و تأویل‌هایش گسترش یابد بر ارزش فرهنگی و اندیشگانی آن افزوده می‌شود. این دیوان شریف، چونان بوستانی است برای فارسی زبانان که در آن به گفت‌وگوی آزاد و تمرین آزادی بیان‌‌‌‌ مشغولند. آن‌ها همه، حافظ را از آن خود می‌دانند و خود را متعلق به آن. گفت‌وگو بر سر معانی حافظ هر روز در حال گسترش است و در تمام پیکرۀ جامعۀ ایرانی رسوخ نموده تا آنجا که در فرهنگ معاصر بخش جداناپذیری از‌ هویت ایرانی شده چندان که برخی متفکران‌‌‌‌، حافظ را حافظۀ فارسی‌خوانان می‌شمارند.
 
ادبیات در کنار دیگر هنرها بخش بزرگ و اصیل سرمایۀ فرهنگ یکایک ملت‌هاست و در گسترۀ جهانی و انسانی‌‌‌‌، سرمایۀ فرهنگی تمام بشریت. از این رو ادبیات برای آحاد مردمی که نسبت به آن احساس تعلق دارند‌‌‌‌، سرشار از هنجارهای مفید‌‌‌‌، مطلوب و خواستنی است. خواندن مستمر آثار ادبی‌‌‌‌، چاپ‌های مکرر‌‌‌‌، خرید و نگهداری شاهکارهای ادبی‌‌‌‌، نقد و تفسیر و از همه مهم‌تر افتخار و باور به آن‌ها در میان یک ملت‌‌‌‌، همه به دلیل چیزهای ارزشمندی است که در آن آثار گرد آمده است. آثار ادبی هر ملتی تا آنگاه که قدرت گردآوری اجتماعات عظیم خوانندگان را بر گرد خویش داشته باشند نمایندۀ هویت آن اجتماعات هستند.
 
ادبیات ناقل ارزش‌ها و ضد ارزش‌هایی است که یک گروه اجتماعی نسل اندر نسل با آن‌ها زیسته‌اند و پسند و ناپسندآن‌ها را در آثار ادبی به نگارش در آورده‌اند. نسل‌های پیشین و پسین از طریق خواندن‌های مکرر و مستمر‌‌‌‌، بر سر محتوای آن آثار به توافق رسیده‌‌‌‌، آن‌ها را گرامی داشته و دست به دست گردانده و بارها بازتولید نموده‌اند. این متن‌ها سرشار از تجربه‌هایی است که مسیر دور و دراز تاریخ را پیموده و مقبولیت همگانی یافته‌اند تجربۀ زیستۀ ارزشمند یک فرهنگ و یک ملت است. افزون بر اطلاعات ارزنده در درون آثار‌‌‌‌، در نوشته‌های پیرامون ادبیات نیز ارزش‌های بسیار نهفته است. تاریخ خوانش‌ها‏ و تفسیرهای یک متن ادبی‌‌‌‌، سرگذشت حیات فرهنگی یک متن‌‌‌‌، سیر دگردیسی اندیشه‌‌‌‌، تحول ذوق‌‌‌‌، شکل‌های عقاید و باورها و شیوۀ ارزیابی و قضاوت مردمان ادوار مختلف را به روشنی نشان می‌دهد.[2]
 
اگر بخواهیم ارزش‌های موجود در آثار ادبی یک ملت را برشماریم باید همۀ تجربه‌های بزرگ آن ملت را فهرست کنیم. اما می‌توان پاره‌ای از آگاهی و تجربه را از آن جهان سرشار به این شرح فهرست کرد:
  

ادبیات می‌دهد‌

اگر پژوهیده شود‌ 

آگاهی تاریخی

اطلاعات زیادی‌ دربارۀ رخدادهای تاریخی به ما می‌دهد.

آگاهی سیاسی

نوع روابط قدرت و شکل‌های مناسبات سیاسی را می‌شناساند.

اطلاعات هنری

حاوی شکل‌های متنوعی از هنر کلامی و زیبایی و بلاغت سخن است.

اطلاعات فرهنگی

اجتماعیات‌‌‌‌، فرهنگ و آداب مکان و زمان زندگی مؤلف اثر را گزارش می‌دهد.

اطلاعات اعتقادی

 دربارۀ اعتقادات و باورهای گروه‌های مردم به ما اطلاعات مفیدی می‌دهد.

اطلاعات فلسفی

ذهن و دانش بشری را می‌کاود؛ چگونه ما می‌دانیم؟ چه می‌دانیم؟

شکل‌های اخلاقی

شکل‌هایی از اخلاقیات مردم را باز می‌نماید.

اطلاعات زبانی

اطلاعات زیادی دربارۀ زبان تاریخی و گونه‌های محلی و شغلی زبان دارد.

الگوهای روان‌شناختی

 دربارۀ رفتارها و روحیات فردی و قومی اطلاعات ارزنده‌ای به روان‌شناس می‌دهد.

اطلاعات جغرافیایی

تصویرهای زنده و صادقانه از زمان و مکان‌ها‏ی مختلف ارائه می‌دهد.

اطلاعات علمی

اطلاعات و دانش‌هایی‌ دربارۀ علوم مختلف در ادوار تاریخی به ما خواهد داد.

متن ادبی را‏ می‌توان برای جست‌وجوی ارزش‌ها و ضد ارزش‌های فرهنگی بسیاری از این دست به مطالعه گرفت و اطلاعات فرهنگی و تاریخی کارآمدی را در آن شناسایی‌‌‌‌، استخراج و معرفی کرد. از خلال متون ادبی می‌توان تاریخ اجتماعی و فرهنگی را شناخت و با نحوۀ زیست و نگرش مردمان روزگاران و دیاران مختلف آشنا شد. نیز ارزش‌های اصیل و پایدار را بازشناخت و در فرهنگ عمومی گسترش داد و خاستگاه ضد ارزش‌ها را شناسایی کرد و پرده از بی‌اصالتی و ساختگی بودن برخی ارزش‌ها برداشت. مسلم است که بخش‌هایی از فرهنگ گذشتۀ ما از منظر خرد انتقادی چندان ارزشمند به شمار نمی‌آید بلکه ضد ارزش است و بسا که همان ضد ارزش‌ها پایه‌گذار رفتارهای ناهنجار در جوامع امروزی است.

از آن جا که آثار ادبی هم عین ارزش‌اند‌‌‌‌ و هم سازندۀ ارزش، پس پژوهش در آثار ادبی در واقع پژوهیدن ارزش‌های پایدار جمعی و امور هویت‌بخش هم می‌تواند باشد. دستاورد چنین پژوهیدنی در میان عموم مردم و دانشمندان علوم انسانی هواداران بسیار دارد. درس خواندن در رشتۀ ادبیات در هر فرهنگی، هم دانش‌ دربارۀ زبان و ادبیات به دانشجو می‌دهد و هم او را با فرهنگ، سنت و تاریخ کشورش آشنا می‌سازد؛ افزون بر این تفکر خلاق و اندیشۀ انتقادی را نیز در او بارور می‌سازد. او می‌تواند متن‌های بزرگ را که هر کدام بخشی از فرهنگ ملت است در بافت‌های تاریخی‌‌‌‌، جغرافیایی‌‌‌‌، اجتماعی و سیاسی‌شان بخواند و جزئیات و دقایق آن‌ها را بفهمد. چنین فهمی حاصل مجموعه‌ای از دانش و مهارت است که در کمتر رشته‌ای از رشته‌های علوم انسانی به دانشجو آموخته می‌شود. در بیشتر رشته‌های دانشگاهی دانشجو تنها یکی از این دانش‌ها را می‌تواند بیاموزد. خواندن ادبیات فارسی دسترسی به آگاهی و دانش دربارۀ ادوار مختلف تمدن در قلمرو زبان فارسی در کشورهای ایران، افغانستان‌‌‌‌، تاجیکستان‌‌‌‌، ازبکستان و ترکمنستان‌‌‌‌، پاکستان، هندوستان‌‌‌‌ (قرون 15 تا 19 میلادی) و ترکیه را برای دانشجویان فراهم می‌آورد. دانشجویان را ترغیب می‌کند تا به جهان مکتوب‌‌‌‌، واکنش‌های تخیلی‌‌‌‌، فکری‌‌‌‌ و مستقل نشان دهند. چنین مهارت‌هایی در شمار ضرورت‌های مهم برای یک اندیشمند علوم انسانی است که جای خالی‌اش در بسیاری از رشته‌های علوم انسانی ایران محسوس است. 

درآمدی بر ادبیات‌شناسی. (راهنمای اصول آموزش و پژوهش در ادبیات فارسی)، دکتر محمود فتوحی رودمعجنی، انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی (صص 71-78).