- ب ب +

بی‌پروایی در تصحیح متن شاهنامه

 در جنگ بزرگ کیخسرو و افراسیاب، در هنگام بازگشتن کیخسرو به ایران (دفتر چهارم تصحیح دکتر خالقی، ص ۳۰۷)، آمده است:
 
وزآن جا به شهر بخارا کشید ...
 
بیامد خروشان به آتشکده 
- غمی بود از آن روزهای شده -
که تور فریدون برآورده بود
بدو اندر ایوانها کرده بود
بگسترد بر موبدان سیم و زر
بر آتش پراگند چندی گهر 
 
نسخه‌های شاهنامه کمابیش همین ضبطها را تأیید می‌کنند. بنداری نیز در ترجمهٔ خود چیزی آورده که باز مؤید کلیاتِ تصحیح این ابیات است: "و ارتحل منها (ای من سغد) الی بخارا، فدخل بیتَ النّار الذی بناهُ تور بن افریدون هناک."
 
اما مرحوم داود منشی‌زاده در کتاب خود دربارهٔ جغرافیای شاهنامه (ص ۲۲۹-۲۳۰) در این ابیات، آن طور که در شاهنامه آمده، دو اشکال یافته: یکی آنکه بیت دوم با موصولی (یا به حساب دستورهای جدید، حرف ربطی) آغاز شده که مرجعی ندارد؛* دوم آنکه در منابع دیگر هیچ جا ذکری از این نیست که تور (توز، طوج) نابکار آتشکده‌ای بن افکنده باشد. با این حال، آن مرحوم توجه داشته که بنداری نیز همین را گفته است.
 
آن گاه می‌گوید که کلید گشودن درِ مسأله در عبارتی است از مروج الذهب مسعودی (ج ۲، ص ۲۵۲) که یوزف مارکوارت (Komanen, 196) به آن توجه داده است. مسعودی گفته است که فریدون در این محل مردمانی دید که آتش می‌پرستیدند. سبب را پرسید و از حکمت آن آگاه شد. پس دستور داد که جزئی از آن آتش را به خراسان برند و برای آن خانی** (بیتاً) به طوس برگزید و خانی دیگر به شهر بخارا که به آن بردسوره گویند. (انتهی خبر المسعودی).
بردسوره تصحیف بردسدر است و آن خود صورتی از بردستر. در بندهشن نیز از این آتشکده سخن گفته شده است: "آتش بهرام بسیار است ... مانند آذر وردستر به بخارا (نسخه‌ها: بخاران؛ تصحیح از استاد ویکاندر) در پشنگ دِه (نسخه‌ها: پشگ دِه) فریدون نشاسته است."
وردستر در فارسی بنا بر قواعد آوایی بایست بدل به گلستر شود. به واسطهٔ "بگستردِ" آغاز بیت سوم، این گلستر به "کتور = که تورِ" آغاز بیت دوم تحریف شده است. آغاز مصرع دوم بیت دوم نیز در اصل "کِمی‌بود = که می‌بود" بوده نه "غمی". پس حاصل چنین می‌شود:
 
بیامد خروشان به آتشکده
کِمی بود از آن روزگارِ شده
گلستر فریدون برآورده بود
بدو ...
 
این بود خلاصهٔ سخن مرحوم منشی‌زاده. این نیست که در جوانب مسأله تامل نشده باشد؛ دو روایت نیز تا حدی مؤید آن است. ولی اگر روایت شاهنامه نیز در اصل همین بوده باشد (و آن یکسره نامحتمل نیست)، باز نسخه‌های شاهنامه این قدر دلیری در تصرف در متن را مجاز نمی‌دارند. نهایت این است که متن شاهنامه تحریف شده، یا بر دست پیشینیان فردوسی، یا بر دست شاعر، یا بر دست ناسخان. هرچه باشد، این حدسها را باید به حواشی و تعلیقات منتقل نمود و در آنجا نیز به لعل و لیت سخن گفت. این هم که شارحانی مانند استاد خالقی در شرح خود هیچ متعرض اختلاف روایت شاهنامه با منابع دیگر نشده‌اند خود نقصی است در کار آنان.
 
* این اشکال را سجاوندی استاد خالقی رفع می‌کند.
** یک معنای خان آتشکده است.
 
سید احمدرضا قائم‌مقامی