- ب ب +

تجلّی «گومیزشن» و «وزارشن» در شاهنامه فردوسی

گومیزشن و وزارشن به دو دوره از مهم‌ترین ادوار آفرینش در اساطیر ایرانی اطلاق می‌شود که طی آن، نبرد میان دو بن متخاصم خیر و شر، به شدیدترین مرحله خود می‌رسد و در نهایت به پیروزی نهایی خیر بر شر می‌انجامد. اعتقاد به نبرد و درگیری میان دو اصل نیک و بد که اساس تفکّر اسطوره‌ای ایرانی را تشکیل می‌دهد.
تقابل و ستیزه دو بن­مایه اهورایی و اهریمنی در نظام جهان که از مبانی اساطیری انسان ابتدایی است(شمیسا، 1385: 285)، در شاهنامه فردوسی به صورت تقابل و درگیریِ دو تبار متخاصم تجلّی یافته است که از آنان «در روایات حماسی اوستا با نام­های ایرانی و نیرانی و در شاهنامه با عناوین ایرانی و تورانی یاد شده است»(سرکاراتی، 1385: 99).
 
در اندیشه اساطیری ایران و در ناخودآگاه جمعی ایرانیان باستان، بسیاری از موقعیت­ها و اشیا ذاتاً شرّ و اهریمنی هستند و در مقابل، برخی موقعیت­ها همواره مقدّس و اهورایی به شمار می­آیند. ثنویّت و برداشت دوگانه­ای که از عناصر سازنده گیتی در جهان­بینی اسطوره­ای ایرانی وجود دارد، به صورت میراثی ماندگار در ناخودآگاه جمعی راویان  حماسه ملی رسوخ کرده و به صورت تقابل دو سرزمین ایران و توران به عرصه خودآگاهی آمده است. از آن­جا که ناخودآگاه جمعی، برآمده از تجربیات بشر در طول تاریخ است، می­توان شرّ انگاشتن هر چیز نیرانی را منبعث از خاطره‌ی قوم ایرانی و مبتنی بر مصائب و تأثیرات تلخی دانست که از نیرانیان در عهد باستان در حافظه مردم ثبت شده است(حمیدیان، 1383: 103). دوستخواه نیز ریشه این کشمکش­ها و درگیری­ها را در دوران­های کهن پیش از تاریخ و نخستین روزگار زیست این اقوام می­داند(اوستا، 1370: 963).
 
در شاهنامه، همواره بحث بر سر ایران و نجات و پیروزی ایرانیان در برابر غیر ایرانیان و عموماً تورانیان است، درست همان­گونه که در اسطوره آفرینش، تلاش بر سر پیروزی اهورامزدا و پالودن آفرینش اهورایی از وجود نیروهای اهریمنی است. بر اساس این دیدگاه، ایران سرزمین اهورامزدا و مظهر آفرینش پاک و نیالوده و در برابر آن، توران، سرزمین تیرگی و اهریمنی است. کشمکش و نبرد میان این دو سرزمین نیز تجلّی نبرد کیهانی اهورامزدا و اهریمن است. دوره­های سه هزار ساله آفرینش در اسطوره نیز در شاهنامه فردوسی با تقلیل به دوره­هایی هزار ساله قابل بررسی است. عصر پیشدادی که در آن پادشاهانی فرهمند زندگی می­کنند، قابل مقایسه با دوره آرامش و آشتی در دوره سه هزار ساله بندهشن است. گومیزشن، مقارن پادشاهی ضحّاک ماردوش است که بنا به خواست اهریمن بر آفرینش اهورایی می‌تازد.2 با سرآمدن هزاره پادشاهی ضحّاک، فریدون به یاری سپاه اهورایی ایرانیان، علیه او قیام می­کند و با بازگرداندن فرّهی و فرهمندی به جهان آفرینش، جهان را به وزارشن می­رساند.
 
تقابل اهریمن و اهورامزدا در شاهنامه، تنها به این سه هزار سال محدود نمی­شود بلکه همواره و تا پایان شاهنامه، اندیشه غالب و بن­مایه اساسی حماسه ملی همین است. دوران پادشاهی فریدون، از سویی وزارشن دوره قبل از خود به شمار می­آید و از سوی دیگر، می­تواند بندهشنی برای دوره بعد باشد.
 
شهریاری فریدون با عدل و داد و آسایش و فراخی همراه است. با تقسیم فرمانروایی سه­بخشی جهان توسط او میان سه فرزندش، یک بار دیگر نیروهای اهریمنی و اهورایی در دو جبهه صف­آرایی می­کنند. سلم و تور به سبب فزونی‌خواهی و آز بر ایرج رشک می­برند و او را می­کشند.3 مرگ ناجوانمردانه ایرج، سرآغاز درگیری­های ایرانیان با تورانیان در شاهنامه است. فریدون با کمک نواده ایرج، منوچهر، و همراهی سپاه نیک ایرانی به جنگ نیرانیان و نیروهای اهریمنی می­رود و وزارشن دیگری در تاریخ حماسه به وجود می­آورد. دوران پادشاهی منوچهر نیز هم حکم وزارشن را دارد و هم بندهشن؛ پلی است از دوره­ای فرجامین به دوره­ای آغازین. پس از منوچهر و در زمان پادشاهی نوذر، خویشکاری اهریمن بر عهده افراسیاب4 گذاشته می­شود. افراسیاب، شهریار تورانی، از این پس در حماسه ملی دشمن دائم پادشاهان ایران تا عصر کیخسر است که با کشتن سیاوش و برادر خود، اغریرث،5 خویشکاری اهریمنانه خویش را می­ورزد. این گومیزشن حماسی با نبردهای درازآهنگ ایرانیان با تورانیان ادامه می­یابد تا این که سرانجام به دست کیخسرو به وزارشن نهایی می­رسد. کیخسرو کینِ پدرش سیاوش را از افراسیاب می­ستاند و بعد از پالودن جهان روشنی از گجستگی کارگزاران اهریمنی، با وانهادن پادشاهی، زنده به مینو می­رود و جاودانه می­گردد. کیخسرو در  حماسه ملی ایران، نماد سوشیانس، منجی موعود زردشتی است. از همین روی بعد از پیروزی او بر افراسیاب، در زمان پادشاهی گشتاسب، زردشت ظهور می­کند، هم­چنان­که در پایان هزاره­های اسطوره­ای و در دوره وزارشن، فرزندان زردشت سر بر می­آورند و دین زردشتی را می­گسترانند.
 
رضا ستاری و مرضیه حقیقی - نقد کهن الگویی ریشه‌های دوگانه‌انگاری اسطوره‌ای در شاهنامه فردوسی